آینده روشن بیت کوین


پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

جدیدترین قیمت تیبا، پراید، تارا، دنا و کوییک - پژو 207 اتومات به 600 میلیون تومان رسید

سرویس اقتصادی - افزایش قیمت دلار و کمبود عرضه دو خودروی کوییک و شاهین به بازار، باعث افزایش قیمت خودروها شده است و به ندرت خرید و فروش در بازار صورت می‌گیرد. اما بازار خودروهای خارجی کاملا در رکود است و خرید و فروشی در آن انجام نمی شود.

به آینده روشن بیت کوین گزارش سرویس اقتصادی برخط نیوز به نقل از همشهری - تجارت نیوز، قیمت خودرو صفر داخلی روز سه شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱ با تغییراتی همراه شد.

پراید ۱۱۱ با قیمت ۲۰۵ میلیون تومان به فروش می رسد. پراید آینده روشن بیت کوین ۱۳۱ نیز با قیمت ۱۸۰ میلیون تومان عرضه می شود. دنا معمولی مدل ۱۴۰۱ نیز با قیمت ۴۰۴ میلیون تومان به فروش می رسد.

پژو ۲۰۷ اتومات اکنون در قیمت ۶۰۰ میلیون تومان خرید و فروش می شود.

قیمت خودروهای پرطرفدار

تیبا هاچ بک پلاس هم اکنون در محدوده ۲۱۴ میلیون تومان قیمت دارد. پژو ۲۰۶ تیپ دو مدل ۱۴۰۱ اکنون در قیمت ۳۳۲ میلیون تومان به فروش می رسد. ۲۰۶ تیپ پنج نیز در بازار کشور تا نرخ ۳۶۵ میلیون تومان پیش رفت. تارا اتوماتیک هم امروز با قیمت ۶۰۲ میلیون تومان خرید و فروش می شود.

پیش بینی قیمت خودرو در نیمه دوم سال

اسد کرمی، نایب رئیس اتحادیه نمایشگاه داران خودرو تهران گفت: افزایش قیمت دلار و کمبود عرضه دو خودروی کوییک و شاهین به بازار، باعث افزایش قیمت خودروها شده است و به ندرت خرید و فروش در بازار صورت می گیرد. البته برخی از خودروها، مانند تیبا به علت عرضه زیاد اخیر آن، با کاهش جزئی قیمت هم همراه شده است. اما بازار خودروهای خارجی کاملا در رکود است و خرید و فروشی در آن صورت نمی گیرد.

او افزود: پیش بینی می شود بازار در شش ماه دوم سال هم به همین روند رکود تورمی خود ادامه دهد. اما اگر واردات به مرحله اجرایی نرسد و عرضه خودرو دوباره کم شود، بازار با افزایش مجدد قیمت ها مواجه خواهد بود.

چندی پیش هم، فیروز نادری، کارشناس صنعت خودرو گفت: با افزایش قیمت دلار، بازار خودرو هم با افزایش قیمت همراه شده است. این افزایش قیمت بازار را بعد از ماه ها از رکود خارج کرد و اکنون خرید و فروش در بازار در حال انجام است.

این کارشناس صنعت خودرو توضیح داد: به نظر می رسد در هفته آینده هم بازار با افزایش بیشتر قیمت ها همراه شود و در ماه های آینده هم رکود به طور کامل از بین برود.

سخنگوی قوه قضاییه: گزارش‌های علمی از سوی پزشکی قانونی درباره مهسا امینی منتشر شده؛ صحنه شفاف و روشن است؛ جایی برای ابهام نیست / از عناصر اصلی و زمینه‌ساز اتفاقات اخیر، نمی گذریم

مسعود ستایشی سخنگوی قوه قضاییه گفت: الان صحنه شفاف و روشن است و جایی برای ابهام نیست و گزارش‌های علمی از سوی مراجع رسمی (سازمان پزشکی قانونی) نسبت به موضوع خانم مهسا امینی منتشر شده است‌.

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

ایسنا: سخنگوی قوه قضاییه گفت: گزارش‌ مراجع رسمی درباره مهسا امینی منتشر شده و جای ابهام نیست.

مسعود ستایشی در نشست خبری خود با رسانه‌ها گفت: امروز از هم گسیختگی مسلمانان در اثر فراموشی دستورات موکد رسول اکرم (ص) صورت گرفته است، چنانکه پیوستگی برخی از دولت های اسلامی با دشمنان باعث ضربات بدون جبران به پیکره امت اسلامی شده است.

وی افزود: نیازمندی فعلی امت اسلامی برای تمسک به اخلاق حسنه، امانتداری، صدق گفتار و شیوه حکومت داری خاتم الانبیا از جمله بسط عدالت است.

ستایشی ادامه داد: امروز مطالبه مرزبندی و جبهه گیری با دشمنان رسول الله از جمله امریکا توسط دولت های اسلامی مطالبه منطقی ملت های مسلمان است که باید به آن پاسخ داده شود لذا امید داریم هفته وحدت سرآغازی برای تجلی وحدت باشد.

وی با اشاره به وقایع پس از مرگ مهسا امینی گفت: هر آنچه که در این زمینه تاکید شود برای روشن شدن اذهان افراد جامعه موثر است‌. ما مجددا با خانواده ایشان ابراز همدردی می کنیم و به کلیه کسانی که در این حوادث اخیر صدماتی دیدند و مشکلاتی برایشان پیش آمد می گوییم جامعه اسلامی و حکومت اسلامی و رافت و محبت و توجه به جامعه است و برای همه کسانی که نااگاهانه به میدان آمدند ارزوی رفع مشکل و سلامت را داریم. توجه دارید عده ای در این ایام توسط اراذل و اوباش و بی توجه به حاکمیت مورد تعرض واقع شدند و افرادی برای حفظ جان و مال مردم به میدان آمدند و دفاع کردند. اینکه بگویید نیروی انتظامی بودند می گویم که آنها از خود مردم بودند که دفاع کردند.

ستایشی تصریح کرد: الان صحنه شفاف و روشن است و جایی برای ابهام نیست و گزارش‌های علمی از سوی مراجع رسمی (سازمان پزشکی قانونی) نسبت به موضوع خانم مهسا امینی منتشر شده است‌.

وی ادامه داد: نسبت به اعلام نظریه پزشکی قانونی بعضی ها تقاضایی مطرح کرده بودند که زودتر مطرح شود اما دیدید که قوه قضاییه با دقت و براساس وعده ای که داده بود دقت را فدای سرعت نکرد و با تمسک به خرد جمعی و تشکیل یکی از بی نظیرترین و قوی ترین سطح کمیسیون های تخصصی با حضور ۱۹ از صاحب نظران رشته های مختلف در این عرصه و با اختصاص وقت موسع و با مداقه موضوع را بررسی کردند و هیچ گزارشی نبود که مطرح نشده باشد و چیزی که مغفول باشد در این قصه دیده نشد.

ستایشی تاکید کرد: نهایتا نظریه پزشکی قانونی منتشر شد. گزارش شفاف و روشن و در کمال صداقت به آگاهی افکار عمومی رسید و برای دستگاه قضایی رعایت عدالت حد و مرزی ندارد و قوه قضاییه محل تظلم خواهی عموم افرادی است که از این ناحیه متضرر شدند. کسانی که ظلمی به ملت وارد کردند باید عملکرد خود را جبران کنند.

وی تاکید کرد: ظلم بزرگ به مردم از سوی دشمنان و اصحاب داخلی آنان صورت گرفت که به طور قطع قابل پیگرد است. قوه قضاییه پیرو فرامین رهبری بیانیه‌ای به ملت ایران تقدیم کرد و گفتیم قائل به دسته بندی متهمان در این زمینه هستیم و از کسانی که عناصر اصلی هستند و زمینه ساز بودند، نمی گذریم ولی کسانی که احساسی بودند و هیجانی عمل کردند و با تحریک صورت گرفته وارد میدان شدند و مرتکب قتل و جنایت نشدند، قطعا با رافت اسلامی با آنها برخورد خواهد شد.

سخنگوی قوه قضائیه تصریح کرد: هجمه رسانه‌ای و سیاسی از سوی رسانه‌های بیگانه و دعوت به آشوب و اغتشاش و آشوب طلبی و کشته سازی و درگیر کردن مردم یکی از بزرگترین ظلم‌هایی بود که علیه ملت ایران صورت گرفت و باید تا استیفای حقوق مردم ایران، پیگیری شود.

فیلم «جنایات آینده» روایت هیولای شدن آدمی

فیلم «جنایات آینده» روایت هیولای شدن آدمی

کراننبرگ در فیلم جدید، رویکردی چند سویه به سوژه خود دارد. تم محوری، وحشت فیزیکال است، اما مفاهیم دیگری نیز پرداخت می‌شود. آلودگی محیط، تغییرات بیولوژیکی، پیشرفت فناوری، ادبیات و معماری گوتیک، نظریه فرگشت، فلسفه پست‌مدرنیسم و. برخی از این مفاهیم هستند. فیلم، سکانس افتتاحیه درخشانی دارد. یک نمای واید شاعرانه از دریا و کشتی‌ واژگون، است. کشتی به شکل مستقیم در آب فرونرفته، بلکه کج شده است. دوربین، زاویه دیدی مسطح با دریا دارد. نوع نما، هم‌سطح چشم (Eye Level) است. کارگردان، لحنی تفسیری به خود می‌گیرد، ترکیب رنگ و غم نهفته در تصویر، فضایی آخر زمانی را نشان می‌دهد. این سکانس درواقع، تابلویی از زوال را ترسیم می‌کند. همچنین، هارمونی موسیقی و تصویر در این صحنه، شگفت‌انگیز است. بین امواج و نت‌های موسیقی یک هماهنگی ظریف، وجود دارد. انگار موج‌های ملایم در چشم دوربین به نواختن ملودی‌ها، مشغول‌اند. بااین‌حال، دریا در دید کارگردان، شفاف‌تر از حد معمول به نظر می‌آید. درحالی‌که این نگاه ۳۶۰ درجه با تصویر نابودی و زوال فرق دارد! او با این پارادوکس، نکته‌ای حیاتی را یادآور می‌شود. اول اینکه؛ طبیعت به‌طور ذاتی، پاک است. به بیانی دیگر، «اسپینوزایی» است. باروخ اسپینوزا، طبیعت را دارای دو کیفیت می‌دانست. نخست؛ «طبیعتِ طبیعت‌ آفرین» که به خاطر خودش، تصور می‌شود، یا بودنش به دلیلِ جنبه ذاتی‌اش است. دوم «طبیعتِ طبیعت یافته» که هویت، یا صفتی خدایی دارد؛ بنابراین، آلودن طبیعت از دید کراننبرگ، خدشه‌ای به ذات آن نمی‌زند. آلودگی محیط، فقط درون خود انسان را می‌آلاید. چنانکه کودکی در نماهای بعدی، یک سطل پلاستیکی را می‌خورد. یا ادامه فیلم که بدن افراد را با درونی آلوده، پر از غده، یا جوارح اضافی، نشان می‌دهد. به همین دلیل، دریای او، نه رمزگانی عرفانی (مثل فدریکو فلینی) بلکه رمزی فلسفی است. حرکت دوربین در همین ثانیه‌ها، دالی بک (Dolly Back) است؛ یعنی عقب می‌آید؛ نه اینکه کاملاً از فوکوس خود بر دریا و کشتی آینده روشن بیت کوین واژگون، دور شود، بلکه کادرش را باز و بزرگ‌تر می‌کند. کودکی را در ساحل، نشان می‌دهد، او درگیر زیرورو کردن گِل‌ولای با قاشق است. این کودک، در نماهای بعدی به داخل خانه می‌رود. سپس، شروع به خوردن سطل زباله‌ای پلاستیکی می‌کند. سیستم فیزیولوژیکی وی، توانایی خوردن و هضم پلاستیک را دارد. شب، مادرش او را با بالش خفه می‌کند. چون به نظرش، کودک به هیولا بدل شده است! سَیر «هیولایی‌شدن» انسان در آثار کراننبرگ، پیشینه‌ای دیرینه دارد. فیلم مگسِ او، نمونه‌ای ژرف برای اشاره است. شخصیت این فیلم (The fly) در تحولی به یک مگس غول‌پیکر بدل می‌شود. فیلم‌نامه در حال و هوای سه اثر ادبی شهیر؛ مسخ (فرانتس کافکا) کرگدن (اون یونسکو) و فرانکنشتاین (مری شلی) است. منتهی هیولا شدن در فیلم جدید با آثار قبلی، تفاوت بنیادین دارد. اینجا، تغییر فیزیکی به شکلی اعجازانگیز نیست. بلکه عادی و خنثی صورت می‌گیرد. درواقع، «هیولاشدن» درونی است. برخلاف «مگس» که بیرونی و جسمی روی می‌دهد. حتی روشن نیست؛ کودک پلاستیک‌خوار، هیولاست، یا مادری که او را بالش خفه می‌کند. از سوی دیگر، سکانس آغاز و بدنه فیلم (تا دقیقه ۶۰) به دو جزیره جدا شبیه‌اند؛ اما در هر دو جزیره، آدم‌هایی با هیولایی در درون، زیستِ اجتماعی دارند. اولی؛ هیولای درونش پذیرنده است. مثلاً یک سطل پلاستیکی را یکجا می‌خورد. دومی هیولای وجودش، جنبه فاعلی دارد؛ فرآیند اندام‌های در حال آینده روشن بیت کوین رشد را نشان می‌دهد؛ اما از تفسیر یا به چالش کشیدن این دو تصویر، یا تصور از «انسانِ هیولا» در فیلم خبری نیست! ارتباط روساختی سکانس ورودی، با نماهای بعدی، تقریباً صفر است. ولی ارتباطی زیرساختی با زندگی شخصیت‌های اصلی فیلم (بعد از یک ساعت) دارد. آن‌ها، در آن سکانس، کنارِ جنازه این کودک (پلاستیک‌خوار) نمایشی اجرا می‌کنند! داستان «جنایات آینده» به زندگی دو بازیگر تئاتر می‌پردازد. ساول تنسر (ویگو مورتنسن) و کپریس (لئا سیدو) یک زوج تئاتری، سرشناس و جهانی هستند. واژه مادریِ تئاتر (Theater) در اکت و دیالوگ‌های آنان نیست. طبیعتاً این واژه با مجموعه عواملی (متن، کارگردانی، طراحی صحنه، نورپردازی، میزانسن) معنا می‌یابد؛ بنابراین، دو کلمه؛ نمایش (Show) و اجرا (Performance) بسامد دارد. درواقع زندگی واقعی‌شان، نمایش است؛ یا نمایش آن‌ها، همان زندگی عینی این زوج است. صدالبته، کارهای اجرایی آنان در مجموعه تئاتر پُست‌دراماتیک (Postdramatic theatre) می‌گنجد؛ آن چنانکه خود طرح سوژه کراننبرگ نه کلاسیک یا مدرن، بلکه پُست‌مدرنیستی است. ساختار قصه کلاسیک، شخصیت‌پردازی و. از فیلم‌نامه، حذف شده است. این اثر، مثل فیلم تاریخچه خشونت (A history of violence) قصه سر راستی ندارد. یا حتی رابطه بین شخصیت‌ها، مانند قول‌های شرقی (Eastern promises) به درگیری عاطفی نمی‌انجامد. کراننبرگ در فیلم قول‌های شرقی، به مردی در دل یک تشکیلات مخوف می‌پرداخت. این مرد درحالی‌که به بخشی از خشونت این تشکیلات درمی‌آمد، ناگهان درگیر عشق آتشینِ زنی می‌شد؛ اما در «جنایات آینده» از این عشق طوفانی خبری نیست. زوجِ بازیگر، روالی روزمره و تکراری را در زندگی، پشت سر می‌گذارند! حذف اصل «همذات پنداری»، ویژگی دیگرِ این اثر است. حتی واکنش شخصیت‌ها، ما را جذب نمی‌کند. عکس‌العمل آن‌ها، هم‌زمان آزاردهنده و سرگرم‌کننده است. همچنین، پایان‌بندی فیلم، معمولی و در عین‌حال، نمایشی است؛ کارگردان، با حالتی خنثی و در روالی عادی (غذا خوردن) فیلم را می‌بینند. پایان فیلم، یک نمای خیلی درشت «Extreme close up » سیاه‌وسفید است. نمایی از چشمان پُراشک «ساول تنسر» که وحشت و بهت توأمان را نشان می‌دهد. درست در دقایقی که همسرش در کنار اوست. نشانه‌شناسی دقیق این تصویر، دشوار است. نما، آدم را به یاد پلان‌های «تئودور درایر» در شاهکار مشهورش (مصائب ژاندارک) می‌اندازد. با این حال، تکنیک سیاه‌وسفید بیش از هر چیزی مبهم است! آیا کارگردان از معنی واقعی تصویر (سیاه‌وسفید) در همان مفهوم قراردادی (فلاش بک) استفاده می‌کند؟ یا منظورش آشنایی‌زدایی از زبان سینما و کارکردش، فلاش فوروارد است؟ آیا منظورش از وحشت و بهت توأمان چشمان بازیگر، دیدن لحظه مرگ است؟ به همین دلیل سیاهی و سفیدی را با هم درمی‌آویزد؟ اشاره به نکته‌ای درباره استفاده از مدیوم تئاتر، ضروری است. کراننبرگ چنین رویکردی را قبلاً در فیلم ویدئودروم (Videodrome) داشت. او آنجا، تلویزیون را مثل یک قالب درونی در دل داستان به خدمت گرفت. سپس با رویکردی چالشی تصویری متفاوت از آن رسانه، ارائه داد. وی تلویزیون را نه وسیله‌ای آموزشی، بلکه انحرافی نشان داد. رسانه‌ای که خشونت، فساد، دروغ و کلاهبرداری را تبلیغ می‌کند. اینجا هم رویکردی انتقادی به مدیوم تئاتر دارد. منتهی، پاکی فطری تئاتر، راه را بر فیلم‌ساز کهنه‌کار، بسته است. او تئاتر را رسانه‌ای برای بازتاب ابژه بدن و وحشت نهفته در آن، تعریف می‌کند. درحالی‌که این تنها شاخه‌ای از تئاتر است! گونه‌ای که شاید در زیرمجموعه تئاتر «میم»، یا «پانتومیم» تعریف شود. مهم‌تر از همه تفاسیر، بدنه متن است. ساول (شخصیت محوری) به بیماری سندروم فرگشت مبتلاست. این اختلال بدنی، باعث رشد اعضاء یا جوارح جدید می‌شود. او باید این اعضاء را از بدنش بردارد؛ بنابراین در اجرای عمومی و با حضور تماشاگران، جراحی می‌شود! نکته ژرف‌تر اینکه؛ بیمار نه درد دارد، نه برای جراحی، بی‌هوش می‌شود! کارگردان در این نماها بر پایان «درد فیزیکی» تأکید شدید دارد. قطعاً چنین برداشتی از تئاتر یا نمایش، به‌شدت غریب است. غربتی که بنابر پیرنگ داستانی کراننبرگ در آینده‌ای نامعلوم، رخ داده است. بحث زمان فیلم (آینده) نیز تأمل‌برانگیز است. کراننبرگ در بستر زمان (آینده) یک قدم به پیش و یک گام به پس برداشته است. سکانس افتتاحیه، آخر زمانی (Apocalypse) است. اینجا، منتهی‌الیه آینده است. زمانی که غبار نیستی بر هستی، نشسته است. بعد از آخر زمان، آینده‌ی دیگری نیست. او از این برهه، به زمان ویرانی؛ یا ویرانشهر (Dystopia) برمی‌گردد. ویرانشهر نقطه مقابلِ آرمانشهر (Utopia) است. بنابراین، پلات داستان بر سنگ‌های ویرانشهر، گذاشته شده است. زندگی زوج بازیگر در همین زمان ویرانی می‌گذرد. این ویرانشهر معماری خاص خودش را دارد. رد این معماری را نه در آثار مشهور ژانر وحشت بدن؛ پرتقال کوکی (استانلی کوبریک) تصادف (دیوید کراننبرگ) بلکه باید در یک مانیفست دید. فیلیپ بروفی (منتقد و فیلم‌ساز) این جستار ژرف را با عنوان « Horrality: The Textuality of the Contemporary Horror Film » نوشت. شاید این عنوان را در برگردانی ساده به «ترسناکی؛ متنی بودن فیلمِ ترسناک معاصر» ترجمه کنیم. همه‌چیز در همین بحث «متنی بودن» نهفته است. اصطلاح «وحشت بدن» نیز اولین بار در همین مقاله آمد. نکته مهم‌تر، ریشه‌های این ژانر در آنالیز مورفی به ادبیات گوتیک می‌رسد! کراننبرگ از استعاره یا نشانه‌های ادبیات گوتیک، برداشتِ ضمنی دارد؛ اما معماری، روح ادبیات، حتی طراحی لباس (ساول) را از این دوران، گرته‌برداری می‌کند. معماری گوتیک به دوران قرون‌وسطی برمی‌گردد. قوس‌های تیز طاق‌ها، مهم‌ترین ویژگی‌اش است. ساختمان گوتیک، شباهت زیادی با معماری عهد مغولان در خاورمیانه دارد. این رویکرد کراننبرگ، نمونه‌ی برداشت «باختینی» از زمان و مکان است. میخائیل باختینِ فیلسوف، نظریه مهمی با عنوان «کرونوتوپ» یا الگوی زمان- مکان دارد. تئوری کرونوتوپ در مبانی نظری سینما، بسیار موردتوجه است. این نظریه، زمان و مکان را مانند سرچشمه، زُهدان واقعیت، یا کلیدِ روابط علی و معلولی، معرفی می‌کند. چنانکه در فیلم جدید کراننبرگ، معماری و فضا، سرچشمه وحشت است. وحشت از همین نقطه در زندگی، چهره، یا بدن آدم‌های عجیب‌وغریب فیلم، جاری می‌شود. واقعیت هنر و ادبیات گوتیک، همین است. به قول «فرانسیسکا گوین» چیزی غیر از هیولا و گروتسک نیست. هنر گوتیک را نقص یا جهش بدن، ارواح، عروسک، ماسک جمجمه و انزجار، درهم‌تنیده است. هنرِ دیوید کراننبرگ در بازسازی همین عناصر است. مهم‌تر از این، زمان فیلمی (آینده) است. او گوتیک را در آینده‌ای نامعلوم، بازسازی کرده است. آینده‌ای که با چهره ترسیده، گریان، سیاه‌وسفید بشر، پایان می‌یابد. ۵۷۵۷

کارولین برتوزی برنده نوبل شیمی ۲۰۲۲ کیست؟

کارولین برتوزی برنده نوبل شیمی ۲۰۲۲ کیست؟

کارولین برتوزی برنده نوبل شیمی ۲۰۲۲ کیست؟

کارولین برتوزی یکی از برندگان نوبل شیمی ۲۰۲۲ در مصاحبه‌ای تلفنی با آدام اسمیت، مدیر رسانه‌ای آکادمی نوبل می‌گوید که نمی‌تواند از فکر کردن به همه زنانی که قبل از او بوده‌اند و فرصتی برای شناخته شدن نصیب آن‌ها نشده دست بکشد. با این حال نگاه او به آینده روشن است و تصریح می‌کند: من در مورد گسترش علم و فرهنگ آن بسیار خوشبین هستم.

به گزارش صفحه اقتصاد و به نقل از وبسایت رسمی جایزه نوبل،این تماس تلفنی بلافاصله پس از اعلام عمومی جایزه نوبل شیمی برقرار شد، درست پیش از آن که جهان به سمت خانه او در کالیفرنیا سرازیر شود. برتوزی هشتمین زنی است که موفق به دریافت جایزه نوبل شیمی شده است.

کارولین برتوزی: کارولین هستم.

آدام اسمیت: سلام. آدام اسمیت هستم، از وبسایت “نوبل” تماس می‌گیرم.

برتوزی: سلام، حال شما چطور است؟

اسمیت: خوبم.

برتوزی: به من گفته شده بود که شما تماس خواهید گرفت، که عالی است زیرا تلفن من به طور مدوام در حال زنگ خوردن بود که فکر می‌کنم از سوی سوئدی‌ها یعنی اهل رسانه بوده باشد.

اسمت: من فکر می‌کنم رسانه‌های جهان خیلی زود با شما تماس خواهند گرفت.

برتوزی: گمان می‌کنم همین طور باشد.

اسمیت: روزتان از صبح تا به این لحظه چگونه بوده است؟

برتوزی: دیوانه کننده است. می‌دانید. دو ساعت نشده بود که خوابیده بودم که ناگهان با صدای زنگ تلفن بیدار شدم، و به آینده روشن بیت کوین این فکر کردم که “شوخی می‌کنید؟ ”

اسمت: آیا هنوز تنها هستید یا خانه‌ی شما توسط مطبوعات مورد هجوم قرار گرفته؟

برتوزی: نه، اینجا کاملا ساکت است. تاریک و ساکت و می‌دانید امیدوارم که آنها خیلی زود من را پیدا نکنند.

اسمت: خوب است. شاید شما باید پنهان شوید زیرا چند روز آینده قرار است …

اسمیت: این …شرایط بسیار هیجان انگیز است، منظورم این است که …

برتوزی: چه احساسی در مورد گرفتن این جایزه دارید؟

برتوزی: خب من هنوز هم شوکه‌ام، اما برای من واقعاً هیجان انگیز است که در آن فهرست باشم، در همان فهرستی که بری شارپلس(Barry Sharpless) و مورتن مدال(Morten Meldal) در آن قرار دارند. این دو نفر قهرمانان من در شیمی هستند. فعالیت‌های بری شارپلس، از زمانی که یک دانشجوی فارغ التحصیل شده بودم، من را مسحور می‌کرد. و من صحبت‌های او را در دانشگاه برکلی شنیدم در اواخر دهه ۱۹۸۰ یا اوایل دهه ۹۰ و فعالیت‌های مورتن مدال را زمانی که از مدرسه فارغ التحصیل شدم مطالعه می‌کردم زیرا او کارهای زیادی را در مورد سنتز گلییکوپپتید انجام داده است، پیش از انتشار مقاله منحصربه‌فردش در مورد “شیمی کلیک”. بنابراین این‌ها افرادی هستند که من سالهاست از آنها می‌آموزم. بودن در میان آنها یک افتخار بزرگ برای من است.

اسمیت: شما شخص مبتکری هستید. شیمی بیواورتوگونال(Biorthogonal) را در سال ۲۰۰۳ معرفی و چندین شرکت‌ راه‌اندازی کرده‌اید، و به نظر می‌رسد انرژی زیادی برای طی کردن مسیرهای جدید دارید. چه چیزی این اشتیاق را به شما می‌دهد؟

برتوزی: خب می‌دانید من عاشق شیمی آلی و مجذوب زیست‌شناسی‌ هستم. مانند همه، من کسانی در میان اعضای خانواده و دوستان نزدیکم دارم که از بیماری‌هایی رنج می‌برند که قابل درمان نیستند. بنابراین همیشه امید داشتم که به عنوان یک دانشمند بتوانم برای کمک به آن‌ها کارهایی که ممکن است به نفع سلامت انسان باشد، انجام دهم. کارهایی که چه کوتاه‌مدت و چه در دراز مدت، یا حتی نه لزوما در طول عمر من به نتیجه برسند، این همیشه هدف من بود. و من به تدریس و کار با افرادی که این اشتیاق را با من شریک می‌شوند، علاقه دارم.

اسمیت: و در مورد شیمی چطور؟ گاهی از آن در مطبوعات انتقاد می‌شود.

برتوزی:‌ نباید اینطور باشد. منظور من این است که شیمی علم مرکزی است. این یک حوزه هیجان انگیز در علم برای افرادی است که می‌خواهند در زیست‌شناسی و پزشکی و مواد و آب و هوا و پایداری تأثیر بگذارند. شیمی برای همه‌ی این موارد بسیار اهمیت دارد. وقتی جهان به مشکل بر می‌خورد، شیمی ناجی است. و همه‌گیری کووید-۱۹ یک نمونه عالی از آن است. بنابراین من فکر می‌کنم بتوانم تصویر عمومی هیجان انگیزتر و مثبت‌تری از شیمی ایجاد کنم.

اسمیت: بسیار عالی… این یک تصویر فوق العاده از شیمی است. ابرقهرمانی که به نجات ما می‌آید.

برتوزی: بله، درست است.

اسمیت: و البته مردم به این حقیقت توجه خواهند داشت که شما هشتمین زنی هستید که جایزه نوبل شیمی دریافت کرده‌اید. چگونه اینطور می‌شود؟

برتوزی: این موضوع قطعاً بر اهمیت این رخداد می‌افزاید. من در محیط‌هایی بوده‌ام که یک زن جایزه‌ای کسب کرده و اولین زنی بوده است که آن جایزه را می‌گرفته، یا تعداد بسیار کمی از زنان دیگر موفق آینده روشن بیت کوین به دریافت آن شده بودند، و من نمی‌توانم از فکر کردن به تمام زنانی که پیش از من بوده‌اند دست بکشم، کسانی که کارهای دیدنی و مهمی انجام داده‌اند، به همان اندازه مهم که من انجام دادم، اما فرصتی برای شناخته شدن نداشته‌اند. من عاشق این هستم که اعداد افزایش پیدا کنند. ای کاش این ارقام به طور گسترده‌تری افزایش می‌یافتند. من فکر می‌کنم این حقیقت که آنها در حال افزایش هستند بسیار خوب است. من برخی از زنان دیگر را می‌شناسم که با جوایز نوبل شناخته شده‌اند، و من مطمئنم که در آینده افراد بیشتری وجود خواهند داشت. منظور من این است که زنان دانشمند شگفت‌انگیز زیادی وجود دارند. و فکر می‌کنم ما از آن‌ها بیشتر و بیشتر خواهیم دید.

اسمیت: اما پیشرفت کمی کند است. منظور من این است که شما خودتان را، همانطور که قبلاً گفتید، در محیط‌های مردانه شناختید. آیا توصیه‌ای برای کسانی که می‌خواهند پیشرفت کنند دارید؟

برتوزی: من در مورد گسترش علم و فرهنگ آن بسیار خوشبین هستم. یک لحظه صبر کنید، کسی پشت درب ورودی خانه من آمده و زنگ می‌زند. و بنابراین، من فکر می‌کنم همه چیز خیلی بهتر به نظر می‌رسد و اکنون تعداد زیادی از زنان شناخته شده وجود دارند. برتوزی در پاسخ به فردی که زنگ درب خانه او را زده بود: سلام، آیا شما اهل رسانه هستید؟

برتوزی: بفرمایید داخل. من آینده روشن بیت کوین با یکی از آقایان بنیاد نوبل در حال مصاحبه تلفنی هستم. برتوزی به اسمیت: معذرت می‌خواهم، خبرنگار رسانه استنفورد به اینجا آمده است.

اسمیت: من خوش شانس بودم که پیش از رسیدن آنها با شما ارتباط برقرار کردم.

برتوزی: بنابراین آدام، آیا چیزی برای افزودن وجود دارد؟ از آنجا که من احتمالاً نمی‌توانم تمام آنچه شما می‌گویید را به خاطر بسپارم، بنابراین …

اسمیت: شما می توانید استراحت کنید، و فقط از این لحظات لذت ببرید. نمایش پیش روی شما آغاز می‌شود.

برتوزی:‌ بله در حال آغاز شدن است، صندوق ایمیل‌های من همین حالا پر شده است.

اسمیت: در واقع سرگرم کننده است از روز شگفت انگیز خود لذت ببرید.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.