نسبت بازده نقدی دارایی ها (Cash ROA)
نسبت بازده نقدی دارایی ها برای مقایسه عملکرد یک کسبوکار با عملکرد سایر اعضای صنعت، مورداستفاده قرار میگیرد. این مقدار یک نسبت کارایی است که نرخ جریانهای نقدی واقعی به دارایی های شرکت را بدون آنکه تحت تأثیر شناسایی یا اندازهگیری درآمد قرار گیرد، محاسبه میکند. این نسبت میتواند توسط تحلیلگران شرکت یا سرمایه گذاران مورداستفاده قرار گیرد.
درک نسبت بازده نقدی دارایی ها
تحلیلگران بنیادی معتقد هستند که سهام ممکن است کمتر یا بیشتر از مقدار واقعی، ارزش گذاری شده باشند. بهعبارتدیگر تحلیلگران بنیادی معتقدند که تحلیل بنیادی میتواند بازده پرتفوی سهام را افزایش دهد. برای انجام این نوع تحلیل، تحلیلگران بنیادی از ابزارهای بازده فروش نشان چیست؟ مختلفی ازجمله نسبت های مالی استفاده میکنند.
نسبت ها به تحلیلگران کمک میکند تا نقاط دارای دادههای متناقض مانند بازده دارایی ها (ROA) و بازده نقدی دارایی ها را با هم مقایسه کنند. هنگامیکه این دو نسبت متفاوت هستند، نشانه این است که جریان نقدی و درآمد خالص همتراز نیستند که این موضوع یک نکته مهم برای تحلیل گران است.
بازده دارایی ها در مقایسه با بازده نقدی دارایی ها
بازده دارایی از طریق تقسیم درآمد خالص به میانگین کل دارایی ها محاسبه میشود. پاسخ این معادله به تحلیلگران مالی میگوید که چگونه یک شرکت مدیریت دارایی ها را انجام میدهد. بهعبارتدیگر، ROA به تحلیلگران میگوید که هر ریال از دارایی چه میزان درآمد ایجاد میکند.
بازده دارایی ها (ROA) = سود خالص تقسیم بر کل دارایی ها
نسبت بالا به این معنی است که شرکت درآمد خالص بیشتری را از ۱ ریال دارایی به دست میآورد که نشانهای از بازدهی و کارایی بالا است. نسبت کم به معنی این است که شرکت درآمد خالص کمتری به ازای هر یک ریال از دارایی ها دارد که نشانهای از ناکارآمدی شرکت است.
مسئله این است که درآمد خالص همیشه با جریان نقدی همخوانی ندارد. بهعنوان یک بازده فروش نشان چیست؟ راهحل، تحلیلگران از بازده نقدی دارایی ها که جریانهای نقدی عملیاتی را بر کل دارایی تقسیم میکند، استفاده میکنند. جریان نقدی حاصل از عملیات بهطور خاص طراحی شده است تا تفاوت بین درآمد خالص و جریان نقدی را نشان دهد. بهاینترتیب، استفاده از جریان نقد عملیاتی معیاری دقیقتر نسبت به درآمد خالص برای استفاده در محاسبه ROA است.
بازده نقدی دارایی ها (cash ROA) = وجه نقد حاصل از فعالیتهای عملیاتی بر کل دارایی ها
بهعنوانمثال، اگر شرکت الف درآمد خالص ۱۰ میلیارد ریالی و دارایی های کل ۵۰ میلیارد ریالی داشته باشد، بازده دارایی ها ۲۰ درصد است. از طرفی شرکت رشد سریع فروش دارد و علت آن برنامه مالی جدیدی است که به همه مشتریان خدمات تأمین مالی ۱۰۰ درصدی ارائه میکند.
درنتیجه، درآمد خالص بالا است، اما افزایش درآمد خالص به دلیل افزایش فروش اعتباری است. این فروش اعتباری، فروش و درآمد خالص را افزایش میدهد، اما شرکت پولی برای فروش دریافت نمیکند. جریانهای نقدی عملیاتی نشان میدهد که این شرکت ۵ میلیارد ریال فروش اعتباری دارد.
لذا این ۵ میلیارد ریال فروش اعتباری از درآمد خالص کسر میشود و جریان نقدی دارایی ها با تقسیم ۵ میلیارد ریال به ۵۰ میلیارد ریال برابر با ۱۰ درصد محاسبه میشود. در حقیقت، دارایی ها مقدار کمتری از درآمد نقدی “واقعی” را تولید کردهاند.
محاسبه فروش خالص
فروش خالص چیزی است که پس از بازده، بازدهی و تخفیف فروش از فروش ناخالص کسر می شود. به عنوان مثال، اگر یک شرکت فروش ناخالص 100 ملیون تومان، بازده فروش 5 ملیون تومان، کمک هزینه فروش 3 ملیون تومن و تخفیف 2 ملیون تومان داشته باشد، فروش خالص به این ترتیب محاسبه می شود:
100 ملیون تومان فروش ناخالص - 5 ملیون تومان بازده فروش - 3 ملیون تومان مبالغ فروش - 2 ملیون تومان تخفیف = 90 ملیون تومان فروش خالص
فروش خالص معمولاً کل مبلغ درآمد گزارش شده توسط یک شرکت در صورت سود و زیان آن است، به این معنی که همه اشکال فروش و کسورات مربوطه در یک مورد ترکیب می شوند. فروش ناخالص باید در یک ردیف جداگانه از خالص فروشی نشان داده شود زیرا کسر قابل توجهی از فروش ناخالص وجود دارد. اگر این کسر در صورت مالی پنهان باشد، در صورتحساب اطلاعات اصلی در مورد کیفیت معاملات فروش از دست می رود.
بهترین کار این است که فروش ناخالص را گزارش کنید و به دنبال آن همه تخفیفاتی که در فروش داده شده است و سپس شماره خالص فروش را ذکر کنید. نمایش فروش خود از این طریق به وضوح نشان می دهد که چه زمانی تغییر در کسر فروش، تخفیف بیش از حد زیاد بازاریابی و سایر تغییرات در کیفیت فروش ایجاد شده است. یادداشت های صورت مالی باید هرگونه استدلال در تخفیف های بزرگ فروش را روشن کند.
اگر یک کسب و کار فقط یک آیتم واحد داشته باشد که دارای برچسب "فروش" باشد، فرض بر این است که این رقم مربوط به فروش خالص است.
فرمول فروش خالص چیست؟
فروش خالص مجموع فروش ناخالص یک شرکت منهای بازده، کمک هزینه و تخفیف آن است.
بنابراین، فرمول فروش خالص این است:
فروش خالص = فروش ناخالص - بازده - کمک هزینه - تخفیف
هنگامی که تفاوت بین فروش ناخالص و خالص یک کسب و کار بیشتر از متوسط صنعت باشد، ممکن است شرکت تخفیف های بالاتری را ارائه دهد یا بازدهی بیش از حد نسبت به همتایان صنعت خود تجربه کند.
فروش خالص شامل چه مواردی است؟
فروش خالص برابر است با فروش ناخالص منهای بازده فروش، کمک هزینه و تخفیف.
فروش ناخالص: مجموع فروشهای تنظیم نشده یک تجارت قبل از تخفیف، کمک هزینه و بازده. از جمله پول نقد، کارت اعتباری، کارت نقدی و فروش اعتبار تجاری.
بازده: بازگشت کالا برای بازپرداخت پرداخت. فروش ناخالص با مبلغ استرداد شده کاهش می یابد.
کمک هزینه ها: کاهش قیمت کالاهای معیوب یا آسیب دیده. فروش ناخالص با توجه به میزان کمک هزینه کاهش می یابد.
تخفیفات: در صورت پرداخت تا تاریخ مشخص و با توجه به شرایط تخفیف، به مشتریان با کاهش موجودی فاکتور آنها پاداش می دهید.
چگونه درآمد خالص فروش را محاسبه می کنید؟
صورت سود و زیان صورت مالی است که نشان بازده فروش نشان چیست؟ می دهد تجارت شما چه میزان درآمد دارد و به کجا می رود. رقم فروش خالص در صورت سود و زیان نشان می دهد که هنگام کسر تخفیف، بازده و کمک هزینه فروش، چه مقدار درآمد از فروش ناخالص باقی مانده است.
فروش ناخالص کل درآمد تعدیل نشده کسب و کار شما در طی یک بازه زمانی مشخص است. این رقم شامل کلیه وجوه نقد، کارت اعتباری، کارت بدهی و اعتبار تجاری قبل از کسر تخفیف فروش و مبالغ تخفیف کالا و کمک هزینه است. با استفاده از روش حسابداری نقدی، فروش ناخالص فقط فروشی است که بازده فروش نشان چیست؟ شما پرداخت کرده اید. اگر شرکت شما از روش حسابداری تعهدی استفاده می کند، فروش ناخالص شامل تمام فروش نقدی و اعتباری شما می شود.
خالص ارزش فروش
در حسابداری معنی خالص ارزش فروش همان بها یا ارزش فروش پس از کسر تخفیفات تجاری است که مربوط به زمان تسویه حساب است. ولی قبل از تسویه حساب خالص ارزش فروش برابر است با مبلغ فروش بعد از کسر هزینه های توزیع و فروش و بازاریابی. خالص ارزش فروش به انگلیسی برابر است با Net realizable value.
از نگاهی دیگر خالص ارزش فروش به صورت زیر محاسبه می شود:
بها یا ارزش فروش پس از كسر تخفيفات تجاري اما قبل از تخفيفات مربوط به تسويه حساب و بعد از كسر مخارج برآوردي تكميل و مخارج برآوردي بازاريابي، فروش و توزيع. به عبارتی خالص ارزش فروش برابر است با ارزش فروش اقلام موجودي مواد و کالا بعد از کم کردن همه هزینه های مربوطه تا زمان تكميل و تمام هزینه هایی كه واحد اقتصادی در بخش مارکتینگ، فروش و پخش محصولات متحمل می شود و به طور مستقیم به کالا ها یا خدمات مد نظر تاثیر مستقیم دارد.
چگونه فروش خالص را محاسبه کنیم
فروش خالص همان چیزی است که بعد از بازده، بازدهی و تخفیف فروش از فروش خالص کم می شود. در واقع فروش خالص کل مبلغ درآمد گزارش شده به وسیله یک شرکت در سود و زیان آن می باشد. این فروش قسمتی از درآمد یک واحد اقتصادی می باشد و بعد بازده فروش نشان چیست؟ از کم کردن بازده، کمک هزینه محصولات معیوب و تخفیف های فروش به دست می آید. به این صورت که همه موارد فروش و کسورات مربوطه در یک مورد جمع می شوند. فروش ناخالص را باید در یک ردیف دیگر و جداگانه از خالص فروش نشان دهید، به دلیل اینکه کسر قابل توجهی از فروش ناخالص وجود دارد. اگر چنانچه این کسر در صورت مالی پنهان شده باشد، در صورت حساب اطلاعات اصلی برای کیفیت معاملات فروش از دست می رود.
بهترین روش برای انجام این کار، گزارش فروش ناخالص و همه تخفیفات فروش می باشد، بعد شماره خالص فروش را ذکر کنید. در این روش کاملا مشخص می شود که در چه زمانی تغییر در کسر فروش، تخفیف زیاد بیش از حد، بازاریابی و دیگر تغییرات در کیفیت فروش انجام شده است. توجه داشته باشید که، مستندات صورت مالی باید دارای استدلال و دلیل برای تخفیف های بزرگ در فروش باشد.
بیشتر سرمایه گذاران و تحلیل گران در زمان تحلیل سلامت یک واحد اقتصادی، فروش خالص را به صورت سود و زیان بررسی می کنند و مشخص می شود که می توانند در این واحد اقتصادی سرمایه گذاری داشته باشند و یا این سرمایه گذاری را انجام ندهند. محاسبه فروش خالص برای آینده نگری و سودآوری کسب و کارها بسایر مهم می باشد و در صورت آشنا نبودن نسبت به این روش می توانید از حسابداران متخصص در این زمینه کمک و مشورت بگیرید.
یک حسابدار با تجربه می تواند در این زمینه برای کسب و کار شما بسیار مفید باشد و به شما و آن واحد اقتصادی کمک فراوانی داشته باشد.
فرمول فروش خالص:
یکی از راه های مؤثر برای فروش، روش محاسبه فروش خالص در هر یک از شرکت ها می باشد. مقایسه بین ارزش تمام شده و خالص ارزش فروش باید به صورت جداگانه برای هریک از اقلام موجودی انجام شود. اگر این کار عملی نباشد، باید گروههای کالا و یا کالای مشابه را جمعاً در نظر بگیرید.
فروش خالص مجموع فروش ناخالص یک شرکت منهای بازده، کمک هزینه و تخفیف آن شرکت می باشد. به همین دلیل، فرمول فروش خالص به شرح ذیل می باشد:
فروش خالص = فروش ناخالص – بازده – کمک هزینه – تخفیف
زمانی که اختلاف بین فروش ناخالص و خالص یک واحد اقتصادی، بیشتر از متوسط صنعت باشد، ممکن است که آن واحد تخفیف های بالاتری را ارائه دهد و یا بازدهی بیش از حد نسبت به رقبای صنعت خود تجربه کند.
فروش خالص شامل چه مواردی می شود:
فروش خالص برابر با فروش ناخالص منهای بازده فروش، کمک هزینه و تخفیف می باشد.
فروش ناخالص هم برابر با فروش های تنظیم نشده یک تجارت قبل از تخفیف، کمک هزینه و بازده مانند: پول نقد، کارت اعتباری، کارت نقدی و فروش اعتبار تجاری می باشد.
- بازده: بازگشت کالا برای بازپرداخت می باشد و فروش ناخالص با مبلغ استرداد کم می شود.
- کمک هزینه ها: کاهش قیمت کالاهای معیوب و آسیب دیده می باشد و فروش ناخالص با توجه به میزان کمک هزینه ها کم می شود.
- تخفیفات: این تخفیفات در صورت پرداخت تا زمان مشخص با توجه به شرایط تعیین شده برای تخفیف، با کم شدن موجودی فاکتور به عنوان مشتریان پاداش داده می شود.
فروش خالص و یا خالص ارزش فروش، در واقع یک روش محاسباتی می باشد که شرکت ها در دوره های مالی برای بررسی سوددهی کسب و کارشان از این روش استفاده می کنند. با شناخت روش محاسبه فروش خالص می توانید فروش خالص یا خالص ارزش فروش را برای کسب و کارها محاسبه کنید و به سوددهی بالا برسید.
اگر این مطلب برای شما رضایت بخش بوده است، مطالعه مقاله راهنمای ثبت نام کد اقتصادی را به شما پیشنهاد می کنیم.
حسابداری
معیاری است که از آن برای سنجش توانایی واحد تجاری در پرداخت تعهدات کوتاه مدت استفاده میشود، هدف از سرمایه در گردش این است که عوامل مؤثر در تغییرات وضعیت مالی شناخته شده و موجبات افزایش یا کاهش وجه نقد مورد نیاز در فعالیتهای جاری واحد تجاری تعیین گردد.
متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.
2-نسبتهای نقدینگی :
نسبتهای نقدینگی توانایی یک واحد تجاری را در واریز تعهدات کوتاه مدت نشان میدهد. این نسبتها از مقایسهی دارایی جاری یا اقلام تشکیل دهندهی آن با بدهیهای جاری به دست میآیند و به صورت عدد یا درصد نشان داده میشود. اهم نسبتهای نقدینگی عبارتاند از: 1- نسبت جاری 2- نسبت آنی (سریع)
الف: نسبت بازده فروش نشان چیست؟ جاری:
بدهیهای جاری / داراییهای جاری = نسبت جاری
نسبت جاری نشان میدهد که در مقابل هر یک ريال بدهی جاری چند ريال دارایی جاری وجود دارد و از نظر بستانکاران (اعتبار دهندگان) کوتاه مدت و مدیران واحد تجاری از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.
ب: نسبت آنی (سریع):
بدهی جاری / (مطالبات + سرمایه گذاری های کوتاه مدت + وجوه نقد ) = نسبت سریع
نسبت سریع توانایی انجام تعهدات جاری واحد تجاری را در شرایطی که فروش موجودی کالا به سهولت امکانپذیر نمیباشد، نشان میدهد. بسیاری از تحلیلگران مالی معتقدند که نسبت سریع 1 مطلوب میباشد.
زیرا بیانگر آن است که در مقابل هر یک ریال بدهی جاری یک ریال دارایی جاری به صورت نقد و یا دارایی قابل تبدیل به وجه نقد در مدتی کوتاه وجود دارد.
متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.
3- نسبتهای فعالیت:
نسبتهای فعالیت کارایی مدیران را در استفاده از داراییها (منابع مالی در اختیار مدیران) نشان میدهد و با بررسی آنها میتوان حد کفایت واحد سرمایهگذاری واحد تجاری در داراییهای جاری و بلند مدت را به دست آورد. مهمترین نسبتهای فعایلت عبارتاند از:
1- نسبت گردش داراییها 2- دوره وصول مطالبات 3- دوره گردش کالا 4- دوره گردش عملیات 5- نسبت کالا به سرمایه در گردش 6- گردش سرمایه جاری 7- دوره واریز بستانکاران
1- نسبت گردش داراییها:
جمع داراییها/ فروش خالص = نسبت گردش داراییها
نسبت گردش داراییها کارایی مدیریت را در اداره داراییها جهت ایجاد فروش نشان ماده بالا بودن نسبت گردش داراییها بیانگر کارایی بیشتر مدیریت در بکارگیری داراییها است و پایین بودن آن نشاندهنده سرمایه گذاری زیاد در داراییها یا پایین بودن فروش و یا هر دو مورد میباشد.
متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.
2- نسبت دوره وصول مطالبات:
دوره وصول مطالبات برای ارزیابی سیاستهای اعتباری مورد استفاده قرار میگیرد و نشان میدهد که چند روز طول میکشد تا مطالبات ناشی از فروش، وصول گردد. برای تعیین دوره وصول مطالبات ابندا باید دفعات گردش مطالبات را با استفاده از رابطه زیر تعیین نمود.
متوسط مطالبات/ فروش سالیانه (نسیه)= دفعات گردش مطالبات
دفعات گردش مطالبات نشان میدهد که به طور متوسط در طول یک سال چند مرتبه مطالبات وصول میشوند.
در رابطه فوق متوسط مطالبات به شرح زیر محاسبه میشود:
2/مطالبات پایان دوره+ مطالبات اول دوره= متوسط مطالبات
پس از محاسبه دفعات گردش مطالبات، دوره وصول مطالبات با استفاده از رابطه زیر تعیین میشود:
دفعات گردش مطالبات/360= دوره وصول مطالبات
دوره وصول مطالبات را مستقیماً با استفاده از رابطه زیر نیز میتوان به دست آورد:
فروش سالیانه (نسیه)/360×متوسط مطالبات= دوره وصول مطالبات
3- دوره گردش کالا:
بهای تمام شده کالای فروش رفته/360×متوسط موجودی کالا= دوره گردش کالا
2/موجودی کالای پایان دوره+موجودی کالای اول دوره= متوسط موجودی کالا
دوره گردش کالا مدت زمانی را نشان میدهد که طول میکشد تا کالا فروخته شود.
متوسط صنعت پايين باشد بهتر است.
4- نسبت دوره گردش عمليات:
دوره وصول مطالبات+دوره گردش كالا=دوره گردش عمليات
در مؤسسات توليدي دوره گردش عمليات از رابطه زير به دست ميآيد.
دوره وصول مطالبات+دوره گردش كالا=دوره گردش عمليات
متوسط صنعت: پایین باشد بهتر است.
5- نسبت کالا به سرمایه در گردش:
سرمایه در گردش / موجودی کالا = نسبت کالا به سرمایه در گردش
نسبت کالا به سرمایه در گردش توانایی مالی واحد تجاری را از نقطه نظر سرمایه گذاری در کالا نشان میدهد.
چنانچه این نسبت بزرگتر از یک باشد حاکی از آن است که موجودی کالا در مقایسه با منابع مالی واحد تجاری رقم بزرگی را تشکیل میدهد، به عبارت دیگر افزایش حجم کالا متناسب با وضع مالی واحد تجاری نیست.
6- گردش سرمایه جاری:
سرمایه در گردش / فروش خالص = گردش سرمایه جاری
نسبت گردش سرمایه جاری نشان میدهد که سرمایه در گردش چگونه در مسیر فروش به کار گرفته شده است و هدف از محاسبه آن، این است که تعیین شود که آیا مقدار سرمایه در گردش کافی و متناسب با حجم فروش و فعالیت واحد تجاری میباشد یا خیر.
متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.
7- دوره واریز بستانکاران:
دوره واریز بستانکاران نشاندهنده این است که طول میکشد تا بدهی به بستانکاران پرداخت گردد و هدف از محاسبه آن، یکی برنامهریزی برای پرداختها و تهیه بودجه نقدی و دیگری مقایسه آن با مهلتهای تعیین شده توسط فروشندگان مواد و کالا برای دریافت مطالبات خود ما باشد.دوره واریز بستانکاران با استفاده از رابطه زیر محاسبه میشود:
خرید سالانه (نسیه) / 360× متوسط حساب بستانکاران = دوره واریز بستانکاران
2 / مانده حساب بستانکاران در پایان دوره + مانده حساب بستانکاران در اول دوره = متوسط حساب
بستانکاران
4- نسبتهای سرمایه گذاری:
نسبتهای سرمایه گذاری طرز ترکیب سرمایه واحد تجاری را به معنی اعم آن که کلیه منابع مالی را در بر میگیرد نشان میدهند. به عبارت دیگر نسبتهای سرمایهگذاری آنچه را که به صاحبان سرمایه تعلق دارد با سرمایه گذاریهای دیگران در واحد تجاری میسنجند.
مهمترین نسبتهای سرمایه گذاری عبارتاند از:
1- نسبت بدهی 2- نسبت مالکانه 3- نسبت پوشش بهره 4- نسبت بدهی به حقوق صاحبان سرمایه 5- نسبت دارایی ثابت به حقوق صاحبان سرمایه 6- نسبت بدهی جاری به حقوق صاحبان سرمایه 7- نسبت بدهی بلند مدت به حقوق صاحبان سرمایه
1- نسبت بدهی:
نسبت بدهی نشان میدهد که چند درصد از داراییهای واحد تجاری از طریق بدهی تأمین مالی گردیده است و با استفاده از رابطه زیر به دست میآید:
جمع داراییها / جمع بدهیها = نسبت بدهی
هرچه نسبت بدهی کوچکتر باشد بهتر است زیرا صاحبان سرمایه مشارکت بیشتری در تأمین مالی واحد تجاری داشتهاند.
متوسط صنعت: پایین باشد بهتر است.
2- نسبت مالکانه:
نسبت مالکانه که نسبت حقوق صاحبان سرمایه به جمع دارایی نیز نامیده میشود نشان میدهد که چند درصد از داراییهای واحد تجاری از محل حقوق صاحبان سرمایه تأمین گردیده است و با استفاده از رابطه زیر به دست میآید:
جمع داراییها / جمع حقوق صاحبان سرمایه = نسبت مالکانه
نسیبت مالکانه قدرت مالی واحد تجاری را از نظر طلبکاران (به خصوص بستانکاران و اعتباردهندگان بلند مدت) مشخص میکند و هرچقدر بالاتر باشد بیانگر آن است که واحد تجاری از استحکام بیشتری برخوردار است. حاصل جمع نسبت مالکانه و نسبت بدهی همواره برابر با یک است یعنی اگر نسبت مالکانه 70 درست باشد میتوان نتیجه گرفت که نسبت بدهی 30 درصد است.
متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.
3- نسبت پوشش هزینه بهره:
نسبت پوشش هزینه بهره واحد تجاری را در تأمین نمودن پرداختهای هزینه بهره از محل سود عملیاتی نشان میدهد و با استفاده از رابطه زیر به دست میآید:
هزینه بهره / سود قبل از بهره و مالیات = هزینه بهره / سود عملیاتی = نسبت پوشش هزینه بهره
بالا بودن نسبت بازده فروش نشان چیست؟ پوشش بهره نشان دهنده آن است که واحد تجاری در پرداخت هزینه بهره مشکل ندارد و پایین بودن آن بیانگر آن است که اعتباردهندگان در دریافت بهره در سررسید با ریسک بیشتری مواجه خواهند بود،
در نتیجه واحد تجاری ممکن است برای دریافت واحدهای جدید با مشکلاتی مواجه گردد.
متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.
4- نسبت بدهی به حقوق صاحبان سرمایه:
نسبت بدهی به حقوق صاحبان سرمایه رابطه بدهیها (اعم از جاری و بلندمدت) را با حقوق صاحبان سرمایه نشان میدهد و با استفاده از رابطه زیر به دست میآید:
حقوق صاحبان سرمایه / بدهیها = نسبت بدهی به حقوق صاحبان سرمایه
هرچقدر این نسبت بزرگتر باشد، طلبکاران اطمینان کمتری برای وصول مطالبات خود خواهند داشت و معمولاً هنگامی که نسبت مذکور از یک تجاوز کند وضع غیرعادی تلقی میشود زیرا مفهوم آن این است که در صورت ورشکستگی و انحلال واحد تجاری، طلبکاران به تمامی مطالباتشان نمیرسند.
متوسط صنعت: پایین باشد بهتر است.
5- نسبت دارایی ثابت به حقوق صاحبان سرمایه:
نسبت دارایی ثابت به حقوق صاحبان سرمایه نشان میدهد که حقوق صاحبان سرمایه تا چه میزان در دارایی ثابت سرمایهگذاری شده است و با استفاده از رابطه زیر به دست میآید:
حقوق صاحبان سرمایه / دارایی ثابت = نسبت دارایی ثابت به حقوق صاحبان سرمایه
هرچقدر این نسبت بزرگتر باشد مفهوم آن این است که درصد بیشتری از داراییهای ثابت از طریق منابعی غیر از حقوق صاحبان سرمایه از قبیل خریدهای نسیه و یا دریافت وام تحمیل شده است. تحلیلگران مالی معتقدند که نسبت حقوق نباید از یک بیشتر باشد. چرا که تجاوز این نسبت از یک، حاکی از آن است که قسمتی از مطالبات اشخاص و شرکتها از واحد تجاری در داراییهای ثابت سرمایهگذاری شده و اینچنین وضعی مسلماً مطلوب نمیباشد.
وضعیت صنعت: زیر یک مطلوب است. (پایینتر باشد بهتر است.)
6- نسبت بدهی جاری به حقوق صاحبان سرمایه:
هدف از کاربرد این نسبت، تعیین سرمایه وضع شده مطالبات بستانکاران کوتاه مدت است که درصورت بروز خطر چه پوششی برای تأمین مطالباتشان از لحاظ حقوق صاحبان سرمایه پیدا میکنند. این نسبت با استفاده از رابطه زیر تعیین میگردد:
حقوق صاحبان سرمایه / بدهی جاری = نسبت بدهی جاری به حقوق صاحبان سرمایه
هرقدر این نسبت پایینتر باشد مفهوم آن این است که تضمین حقوق بستانکاران بیشتر است.
متوسط صنعت: پایینتر باشد بهتر است.
7- نسبت بدهی بلند مدت به حقوق صاحبان سرمایه
نسبت بدهی بلند مدت به حقوق صاحبان سرمایه یکی از نسبتهای مهم از نظر ترکیب سرمایهای یک واحد تجاری و بیانگر قدرت پرداخت بدهیهای آن در بلند مدت است. این نسبت نشان میدهد که بدهیهای بلند مدت چه سهمی از حقوق صاحبان سرمایه را در بر میگیرد و با استفاده از رابطه زیر به دست میآید:
حقوق صاحبان سرمایه / بدهیهای بلند مدت = نسبت بدهی بلند مدت به حقوق صاحبان سرمایه
هرچقدر این نسبت پایینتر باشد بهتر است زیرا بیانگر آن است که واحد تجاری از وضعیت بهتری برخوردار است، مشروط به این که فروش و یا سرمایه گذاریهای بلند مدت واحد تجاری مطلوب باشد.
متوسط صنعت: پایینتر باشد بهتر است.
5- نسبتهای سودآوری:
نسبتهای سودآوری میزان موفقیت واحد تجاری را در تحصیل سود نشان میدهند و با استفاده از آنها میتوان اثربخشی مدیریت واحد تجاری را مورد ارزیابی قرار داد.
مهمترین نسبتهای سودآوری عبارتاند از:
1- نسبت سود ناخالص 2- نسبت سود عملیاتی 3- نسبت سود خالص 4- بازده حقوق صاحبان سرمایه
5- بازده دارایی 6- بازده سرمایه در گردش
1- نسبت سود ناخالص:
نسبت سود ناخالص اثر بخشی مدیریت را در قیمت گذاری، ایجاد فروش و کنترل هزینههای تولید نشان میدهد و با استفاده از فرمول زیر به دست میآید:
100× فروش خالص / سود ناخالص = نسبت سود ناخالص
این نسبت نشان میدهد که از هر یک ریال فروش، چند درصد سود ناخالص ایجاد شده است، به عبارت دیگر،
از هر یک ریال فروش پس از کسر بهای تمام شده کالای فروش رفته، چند درصد باقی مانده است.
متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.
2- نسبت سود عملیاتی:
نسبت سود عملیاتی به عنوان یک معیار کلی کارایی عملیاتی مورد استفاده قرار میگیرد و نشان دهنده توانایی مدیریت در کنترل هزینههای عملیاتی میباشد.
100× فروش خالص / سود قبل از بهره و مالیات = 100× فروش خالص / سود عملیاتی = نسبت سود عملیاتی
این نسبت نشان میدهد که از هر یک ریال فروش پس از کسر بهای تمام شده کالای فروش رفته و هزینههای عملیاتی چند درصد باقی مانده است.
متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.
3- نسبت سود خالص:
نسبت سود خالص که بازده فروش نیز نامیده میشود نشان میدهد که از هر یک ریال فروش، چند درصد سود خالص تحصیل گردیده است.
متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.
4- بازده حقوق صاحبان سهام:
بازده حقوق صاحبان سرمایه، رابطه بین سود خالص و سرمایه گذاری صاحبان سرمایه را نشان میدهد.
100× متوسط حقوق صاحبان سرمایه در طی دوره / سود خالص = بازده حقوق صاحبان سرمایه
این نسبت نشان میدهد که از هر یک ریال سرمایه گذاری انجام شده توسط صاحبان سرمایه، چند درصد سود تحصیل گردیده است.
متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.
5- بازده داراییها:
نسبت بازده دارایی میزان موفقیت مدیریت در استفاده از داراییها جهت تحصیل سود را نشان میدهد و با استفاده از رابطه زیر به دست میآید:
100× متوسط داراییها / سود خالص = بازده داراییها
متوسط صنعت: بالا باشد بهتر است.
6- بازده سرمایه در گردش:
بازده سرمایه در گردش، رابطه بین سود خالص و سرمایه در گردش را نشان میدهد. در صورتی که این نسبت بالا باشد نشان دهنده آن است که واحد تجاری با کمبود سرمایه در گردش مواجه میباشد.
بازده غیرعادی (Abnormal Return) در ارز دیجیتال چیست؟
بازده غیرعادی ارز دیجیتال یکی از شاخصهای مهم برای بررسی عملکرد پرتفوی بازده فروش نشان چیست؟ سرمایهگذاری و میزان ریسک است. کریپتوکارنسی یکی از پرنوسانترین بازارهای بینالمللی است. در چنین مارکتی، سوددهی غیرعادی یا خسارتهای سنگین، اتفاق عجیبی محسوب نمیشود. شاخصهای مختلفی ارائه شدهاند که میتوانند به تعدیل ریسک و افزایش بهرهوری کمک کنند. بازده غیرعادی یا Abnormal Return یکی از همین شاخصها است که در این مقاله بیشتر با آن آشنا خواهیم شد.
بازده غیرعادی در ارز دیجیتال چیست؟
بازده غیرعادی (Abnormal Return) به کسب سود یا درآمد غیرمعمول از طریق سرمایهگذاری گفته میشود. این سود ممکن است بیش از حد بالا یا بسیار کمتر از انتظار باشد. گاهی نیز ممکن است درآمد بهدستآمده منفی باشد که نشاندهنده کاهش ارزش سرمایه است. در چنین حالتی، روند سرمایهگذاری و بازدهی دارایی مورد نظر از حالت عادی خارج میشود. تأثیرات بازدهی غیرعادی غالباً موقتی است و ممکن است در اثر یک فعالیت سودجویانه، کلاهبرداری یا دخالت سرمایهداران کلان در بازار باشد.
بازده غیرعادی بازده فروش نشان چیست؟ در ارز دیجیتال، متمایز از بازدهی آلفا و مازاد است. بازدهی آلفا به عملکرد مدیران صندوقها یا سرمایهگذاران نسبت داده میشود. بازدهی غیرعادی تجمعی که با نماد CAR نمایش داده میشود، مجموع تمام بازدههای غیرعادی است. از این شاخص برای نظارت روی اثرات تهدیدآمیز این پدیده بر قیمت ارز دیجیتال استفاده میشود.
اهمیت شاخص بازده غیرعادی در رمزارزها
هنگام ارزیابی عملکرد پرتفوی نسبت به وضعیت بازار یا سایر شاخصهای معیار، توجه به بازده غیرعادی در رمزارزها بسیار مهم است. این کار به افزایش دقت در بررسی وضعیت و بهبود درک مفهوم تعدیل ریسک کمک خواهد کرد. به علاوه توجه به Abnormal Return در ارز دیجیتال به سرمایهگذاران نشان میدهد که چه عملکردی در سطح ریسک انتخابشده داشتهاند.
لازم به ذکر است که مفهوم بازده غیرعادی با مفهوم بازدهی منفی کاملاً تفاوت دارد. بازدهی غیرعادی در ارز دیجیتال ممکن است مثبت یا منفی باشد. عدد نهایی این شاخص خلاصهای از تفاوت بین سود یا زیان واقعی و بازده مورد انتظار است. به طور کلی شاخص Abnormal Return یک معیار ارزشمند برای مقایسه بازدهی با عملکرد و روند بازار است.
استفاده از بازده غیرعادی به عنوان معیار ارزیابی
به کمک بازده غیرعادی رمزارزها میتوان عمکلرد تعدیلشده ریسک پرتفوی را نسبت به شرایط بازار و شاخصهای معیار بررسی کرد. در نتیجه میتوان فهمید که سرمایهگذاریهای انجامشده به اندازه ریسک متحملشده سودآور بوده است یا خیر. بازدهی غیرعادی مثبت یا منفی در ارز دیجیتال از محاسبه تفاضل بازدهی واقعی از بازده پیشبینیشده به دست میآید.
اگر یک رمزارز با سوددهی سالانه ۱۲ درصد به بازدهی ۲۶ درصدی دست پیدا کند، این اتفاق نشاندهنده بازده غیرعادی در ارز دیجیتال مورد نظر به میزان ۱۴ درصد است. در طرف مقابل اگر سوددهی واقعی ۳ درصد باشد، شاخص Abnormal Return عدد ۹ درصد منفی را نشان خواهد داد.
مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهای چیست؟
مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهای (CAPM) نرخ بازده مورد انتظار برای یک پورتفوی یا سرمایهگذاری مشخص را محاسبه میکند. این شاخص همچنین ارتباط میان ریسک و سوددهی مورد انتظار را توصیف خواهد کرد. پس از تعیین درآمد مورد انتظار، درآمد غیرعادی از تفاضل بازده مورد انتظار با نرخ بازدهی تحققیافته به دست میآيد. بازدهی غیرعادی در رمزارزها بر اساس عملکرد توکنها و پرتفوی تعیین خواهد شد.
شاخص بازدهی غیرعادی تجمعی چیست؟
همانطور که قبلاً ذکر شد، شاخص بازده غیرعادی تجمعی در ارز دیجیتال (CAR) از جمع سوددهیهای غیرعادی در یک دوره زمانی خاص به دست بازده فروش نشان چیست؟ میآيد. این شاخص به سرمایهگذاران کمک میکند که عملکرد یک دارایی یا رمزارز را در مدت مشخصی ارزیابی کنند؛ بهویژه دورهای که سوددهی یا زیان غیرعادی در بازههای زمانی کوتاه باعث انحراف نمودار قیمت دارایی شده است.
نمونههایی از Abnormal Return در کریپتو
یکی از مهمترین و معروفترین مثالهای بازده غیرعادی در ارز دیجیتال فعالیت اشخاص معروف در شبکههای اجتماعی است. توییتهای ایلان ماسک در طول دو سال گذشته باعث ایجاد موجهای جدید و نامتعارف در نمودار قیمت رمزارزهایی مثل بیت کوین، دوج کوین و … شده است. این اتفاق مخصوص بازار رمزارزها نیست و در نزدک (NASDAQ) نیز شاهد چنین اتفاقاتی بودهایم.
خلاصه مطلب
بازده غیرعادی در ارز دیجیتال یکی از معیارهای مهم برای بررسی عملکرد پرتفوی سرمایهگذاری و میزان ریسک است. این شاخص از تفاضل سوددهی یا زیان واقعی با درآمد مورد انتظار به دست میآيد. زمانی شاهد Abnormal Return خواهیم بود که درآمد حاصل از سرمایهگذاری به طور ناگهانی و نامتعارف افزایش یا کاهش پیدا کنید. این مفهوم کاملاً متمایز از بازدهی مازاد است که بر اثر عملکرد سرمایهگذار حاصل میشود. به کمک این شاخص متوجه میشوید که ریسکهای شما چه مقدار ارزشمند بودهاند؛ آیا همانقدر که ریسک کردهاید، سود به دست آوردهاید؟
دیدگاه شما