پایه پولی چیست؟
پایه پولی یا همان پول پایه (monetary base) به تمام اسکناسها، سکههای تولید شده و اعتبارات تصویب شده توسط بانک مرکزی میگوییم که در واقع بیشترین قابلیت نقدشوندگی در اقتصاد یک کشور را دارند. پایه پولی میتواند با اشکال مختلفی همچون سپرده در حسابهای بانکی یا به صورت نقد در گزارش نقدینگی چیست؟ دست مردم نگه داری شود. متغییرهای بسیار مهمی همچون تورم و نقدینگی، تابعی از سطح و میزان پایه پولی هر ملت دارند. به همین جهت بانک مرکزی وظیفه دارد تا مقدار و سطح پایه پولی را به منظور بهبود شرایط اقتصادی آن کشور، تنظیم کند.
پایه پولی کشور چیست؟
پایه پولی کشور یا همان پول پایه (monetary base) ، کل پول ایجاد شده توسط بانک مرکزی است که از منظر قابلیت نقدشوندگی، بالاترین نرخ را دارد و اغلب در فرمولهای اقتصاد کلان با نما M0 نشان داده میشود. از آن جایی که پایه پولی تاثیر غیر قابل انکاری در اقتصاد و رفتارهای اقتصادی سازمانها، شرکتها و افراد دارد، بانک مرکزی میکوشد تا با اعمال ابزارهای مالی و سیاستهای پولی که در اختیار دارد، پایه پولی را در شرایطی مناسب تنظیم کند و به ثبات برساند. پایه پولی به طور دقیق از حاصل جمع ریالی ۳ دسته زیر میباشد:
- کل پول نقد، شامل اسکناس و سکه که در دست مردم و در گردش عمومی است.
- کل پولهایی که توسط بانکهای تجاری در بانک مرکزی ذخیره شده است.
- مقداری از کل پول مردم که در بانکها سپردهگذاری شدهاند.
نحوه مدیریت و کاهش پایه پولی کشور
همانطور که بیان شد سطح پایه پولی کشور که توسط بانک مرکزی تنظیم میشود، بر شرایط مالی کشورها موثر است و دولتها با تغییر و تنظیم مقدار پایه پولی سعی در کاهش یا افزایش شرایط تورمی دارند. روشها و استراتژیهای مختلفی برای انجام این کار توسط بانک مرکزی ایران وجود دارد که در ادامه به سه روش مهم میپردازیم:
تغییر نرخ بهره
نرخ بهره یکی از اصلیترین و پرکاربردترینابزارهای سیاستگذاری مالی است که منجر به تغییر سطح پایه پولی در کشور میشود. نرخ بهره را میتوان در دو حالت مستقل از هم بررسی کرد. دسته اول نرخ بهرهی وامهایی است که افراد حقیقی از بانکها دریافت میکنند. نرخ بهره این وامها به عنوان فرصت استفاده از پول یا هزینه اجاره آن است که افراد حقیقی باید به بانک پرداخت کنند. دسته دوم نرخ بهره که بانک مرکزی برای تنظیم سطح پایه پولی از آن استفاده میکند، نرخ بهره بین بانکی نام دارد. این نرخ مشخصا برای قرض گرفتن بانکها از یکدیگر است. گاهی اوقات بانکها دچار کسری میشوند و به منظور تامین کسری خود در بازار بین بانکی از سایر بانکها درخواست وام میکنند که نرخ بهره این وام به نام نرخ بهره بین بانکی شناخته میشود. در شرایطی که به دستور بانک مرکزی نرخ بهره بین بانکی افزایش یابد، بانک میتوانند نرخ سپردههای کوتاه و میان مدت خود را زیاد کنند و سود بیشتری به مردم پرداخت کنند که این برای عموم جامعه جذاب است و نقدینگی را از بازارها جمع و به سمت بانکها سرازیر میکند و تاثیر بسیار زیادی در سطح و مقدار پایه پولی دارد.
تغییر درصد ذخیره قانونی
به سپردههایی که بانکها نزد بانک مرکزی نگهداری میکنند سپرده قانونی یا ذخیره قانونی میگویند. تغییر درصد ذخیره قانونی دومین روش و ابزار است که با هدف تنظیم و کاهش پایه گزارش نقدینگی چیست؟ پولی توسط بانک مرکزی استفاده میشود. دلیل ایجاد سپرده یا ذخیره قانونی این است که اگر افراد حقیقی در بازهای برای برداشت پول از حسابهایشان به بانکها مراجعه کردند، وجه نقد مورد نیازشان آماده باشد. با استفاده از کاهش یا افزایش درصد ذخیره قانونی میتوان بر پایه پولی کشور تاثیر گذاشت. اگر بانک مرکزی تشخیص دهد که اقتصاد به نقدینگی بیشتری نیاز دارد، نرخ ذخیره را کم میکند و به این ترتیب پول بیشتری بین بازارهای مالی و میان مردم به جریان میافتد. در سمت دیگر اگر پول پایه کشور در زیاد باشد، میتوان با افزایش نرخ سپرده یا ذخیره قانونی، مقدار قابل توجهای از نقدینگی را با این ابزار در سیستم بانکی بلوکه کرد و بدین ترتیب از افزایش پایه پولی جلوگیری کرد.
عملیات بازار باز
یکی دیگر از راههای تنظیم مقدار پایه پولی کشور، استفاده از استراتژی عملیات بازار باز (open market) است. عملیات بازار باز به معنی خرید و فروش اوراق قرضه دولتی میباشد. اوراق قرضه که توسط دولت صادر میشود، نرخ سود مشخصی در بازههای زمانی مختلف ارائه میدهند. نحوه استفاده از این ابزار این گونه است که اگر تقاضا برای پول افزایش یابد و پول موجود در بازار نتواند به این تقاضا پاسخ دهد، در این صورت بانکهای مرکزی از بازار اوراق قرضه دولتی میخرد و میزان پایه پولی کشور را افزایش میدهد. در مقابل اگر ارزش پول ملی رو به افول باشد و تقاضا برای آن وجود نداشته باشد، دولت دست به فروش اوراق میزند و بخشی از نقدینگی موجود در بازار را کاهش میدهد.
تفاوت پایه پولی و نقدینگی چیست؟
در بخشهای پیشین با مفهوم پایه پولی آشنا شدیم و فهمیدیم که پایه پولی در واقع قسمتی از عرضه پول در اقتصاد است به آن پول پرقدرت نیز میگویند. در این حالی است که مفهوم نقدینگی یک کانسپت کلی و جامعتر است و با اینکه ارتباط نزدیکی با پایه پولی دارد اما به سطح سهولت فروش یک دارایی به وجوه نقد اشاره دارد. در بحث نقدینگی، داراییهای فیزیکی همچون مسکن، زمین و خودرو جزو داراییهای نقدشونده محسوب نمیشوند. به طور کلی این طور میتوان استدلال کرد که نقدینگی، شاخصی برای نمایش حجم پول در گردش است و پایه پولی بخش از آن است. میزان نقدشوندگی بازارهای مالی از جمله فاکتورهایی است که توسط اقتصاددانان مورد بررسی قرار میگیرد. به طور کلی سطح نقدشوندگی بازارها و داراییهای فیزیکی را بر اساس عوامل زیر میسنجند:
- قابلیت معامله
- انتقال ساده و آسان
- تبدیلپذیری
- قابلیت تقسیم به واحدهای کوچک
- بازارپذیری
فرمول پایه پولی چیست؟
پایه پولی یا همان پول پرقدرت را با نماد B نشان میدهیم. اگر کل اسکناسهای ذخیره شده برای کاربردهای روزانه در بانک مرکزی را C1، کل اسکناس و سکههای تولید و توضیع شده را با N و ذخایر سیستم بانک در بانک مرکزی را با TR نشان دهیم، در این صورت فرمول پایه پولی به شکل زیر خواهد بود:
B=(N−C1)+TRB=(N−C1)+TR
در فرمول پایه پولی کوچکترین تغییر در داراییهای و بدهیهای بانک مرکزی، موجب تغییر در میزان و سطح پایه پولی یا پول پرقدرت میشود. به زبانی ساده باید گفت که بانکهای مرکزی کشورهای مختلف، از این ابزار برای هدایت پایه پولی برای رسیدن سطح مورد انتظار خود استفاده میکنند.
جمعبندی
پایه پولی یکی از اصلیترین فاکتورهای اقتصادی کشورها میباشد. تغییر در پایه پولی منجر به ایجاد تغییرات گسترده در سایر متغیرهای اقتصاد کلان میشود. اعمال تغییرات و تنظیم پایه پولی عموما از سوی بانکهای مرکزی صورت میگیرد و تحت تاثیر سیاستهای مالی دولتها میباشد. شما میتوانید برای مطالعه سایر متغیرهای مهم اقتصاد کلان به سری مقالات رایگان کارگزاری اقتصاد بیدار مراجعه کنید.
نقدینگی در بازار ارزهای دیجیتال چیست و چه اهمیتی دارد؟
آیا معاملههای شما همیشه دقیقا در قیمتی که میخواستید انجام شده است؟ فکر نمیکنم جواب این سوال مثبت باشد. گاهی معاملهگران فراموش میکنند که در برابر آنها طرف دیگر معامله قرار دارد که میخواهد یک رمزارز را با قیمت مورد نظر خودش بخرد یا بفروشد. در واقع ما چیزی را میفروشیم که شخص دیگری میخواهد آن را بخرد و اگر آن فرد به قیمت و حجمی که ما قصد فروش داریم خرید نکند، نقدینگی هم وجود ندارد. اما مفهوم نقدینگی در بازار ارزهای دیجیتال چیست و چه اهمیتی دارد؟ برای گرفتن جواب این سوالات با میهن بلاکچین همراه باشید.
نقدینگی در بازار ارزهای دیجیتال چیست؟
نقدینگی معیاری است که نشان میدهد سرمایهگذاران چقدر راحت داراییهای خود را به پول نقد تبدیل میکنند و بالعکس. نقدینگی پیشفرض یک بازار کاربردی است و بدون آن، نمیتوانیم معامله کنیم. به نقدینگی بازار به چشم یک قالب مبادله ابتدایی مثل دادوستد نگاه کنید.
فرض کنید خانواده شما ماهیانه ۱۳ کیلوگرم پنیر تولید میکنند و همسایههای شما ۲۲ کیلوگرم ماهی صید میکنند. اما همسایه شما میخواهد فقط ۹ کیلوگرم ماهی را با ۹ کیلوگرم پنیر مبادله کند. مساله مهمی نیست، شما خریدار دیگری برای مابقی پنیر پیدا خواهید کرد. با این حال، ماهیگیر دیگری در ازای ۲ کیلوگرم ماهی خود ۴ کیلوگرم پنیر میخواهد. شما از فروش امتناع میکنید اما متوجه میشوید که هیچ شخص دیگری پنیر شما را با نرخ اولیه مبادله ماهی با پنیر نمیخواهد. حالا فرض میکنیم پنیر بیتکوین و ماهی دلار است، همان مشکل را در بازار ارزهای دیجیتال پیدا خواهیم کرد. در تصویر زیر یک اسکرین شات از اوردر بوک ( Order Book) صرافی بایننس برای BTC/USDT را مشاهده میکنید که قیمت و مقدار بیت کوینی را که خریداران و فروشندگان تقاضا یا ارائه میکنند را نشان میدهد.
قیمت بیت کوین ۳۸,۸۸۴ دلار است. در زیر این قیمت سه سطح وجود دارد:
- ۶۱ بیت کوین در قیمت ۳۸,۸۰۰ دلار
- ۴۱ بیت کوین در قیمت ۳۸,۷۰۰ دلار
- ۵۴ بیت کوین در قیمت ۳۸,۶۰۰ دلار
با توجه به وضعیت اودر بوک، بنظر شما آیا میتوانیم ۱۰۰ بیتکوین را با قیمت ۳۸,۸۰۰ دلار بفروشم؟ نه، پیشنهاد خرید (Bids) کافی وجود ندارد. ما باید ۶۱ بیتکوین را به قیمت ۳۸,۸۰۰ دلار و ۳۹ بیت کوین را با قیمت ۳۸,۷۰۰ دلار بفروشیم. اکنون که این سطح قیمتی از بین رفت، تا زمانی که قیمت پیشنهادی، پایینترین قیمت درخواستی را پر کند یا فروشندگان قیمت خود را به سطح پیشنهادی بعدی کاهش دهند، در لیست سفارش گپ ایجاد میشود.
اهمیت نقدینگی در بازار ارزهای دیجیتال چیست؟
حقیقت این است که من به عنوان یک معاملهگر خرد، هرگز به نقدینگی اهمیت نمیدهم زیرا فقط در صورتی که دهها میلیون دلار سرمایه داشته باشم نقدینگی هنگام معامله بیتکوین مشکلساز میشود یا برای معامله یک آلتکوین، سرمایه میلیون دلاری ممکن است مشکل ایجاد کند. اما بیایید فرض کنیم که من به طور معجزهآسایی یک شبه به یک نهنگ رمزارز تبدیل شوم. در این صورت به عنوان یک معاملهگر با دارایی زیاد با چه مسائلی روبرو هستم؟ ناگهان ترید به یک کابوس تبدیل میشود. دیگر نمیتوانم هر جا که بخواهم پوزیشن معاملاتی باز کنم. من باید در سطوح قیمتی با حجم بالا معامله کنم. به عنوان یک خریدار، چنین سطحی میتواند یک مقاومت مهم باشد که در آن سرمایهگذاران بسیاری سفارش فروش میدهند. یا به عنوان یک فروشنده، این سطح میتواند حمایتی باشد که اکثر مردم با انتظار افزایش قیمت، سفارش خرید میدهند.
اکنون ممکن است این امر بیهوده به نظر برسد. به عنوان یک معاملهگر کوچک، تنها چیزی که به شما گفته شده این است که در سطوح حمایت بخرید و در سطوح مقاومت بفروشید. نهنگها از آنجایی که حجم زیادی را معامله میکنند، حق انتخاب زیادی ندارند. آنها نمیتوانند ۴۰ میلیون دلار بیت کوین را در سطح حمایتی بخرند، زیرا معاملهگران کوچک در سطوح حمایتی نمیفروشد (مگر اینکه وحشت زده شوند). آنها در این سطوح میخرند.
به این مساله به چشم همزیستی بین نهنگها و کشتی چسب نگاه کنید. آنها رابطهای به نام همسفرگی دارند که در آن، کشتی چسب بدون آسیب رساندن به نهنگ، در این رابطه سود میبرد، در حالی که برای نهنگ هیچ منفعت و ضرری ندارد. کشتی چسب خود را به پشت نهنگ میچسباند و در حین شنا کردن نهنگ، از میکروارگانیسمها تغذیه میکند. معاملهگران کوچک نیز به طور مشابه به نهنگها میچسبند و از معاملات آنها در بازار نفع میبرند. با این حال، نهنگ هیچ فردی بالاتر از خود ندارد که از او تغذیه کند، بنابراین باید کمبود نقدینگی را به عنوان بخشی از بازی بپذیرد.
لغزش قیمت (Sllipage) در کریپتو
اما بیایید فرض کنیم که من به عنوان نهنگ، باید آن ۴۰ میلیون را ظرف پنج دقیقه بفروشم. مثلا شاید من اطلاعاتی داشته باشم که بدانم به محض شروع معاملات، بازار سهام سقوط خواهد کرد. آن وقت باید چهکار کنم؟ بهترین سناریو این است که علیرغم عواقب موجود، بیتکوین خود را در بازار بفروشم. با فروش من بازار دچار شوک شدید میشود، زیرا سفارشات من باعث ریزش بازار میشود. اکثر کریپتوهای من با قیمت بازار به فروش میرسند، اما ۱۰ درصد از آنها کمتر از این قیمت به فروش میرسند.
آنچه در دفتر سفارش اتفاق میافتد این است که بیتکوین من به محض اینکه یک سطح پیشنهادی را پاک کردم، در بهترین قیمت بعدی به فروش میرسد. وقتی سطح پیشنهادی بعدی خالی شد صرافی بیتکوین من را در سطوح بعدی میفروشد. این لغزش قیمت نام دارد که تفاوت بین قیمت اجرا شده سفارش و قیمت برنامهریزی شده را نشان میدهد. در نتیجه من به عنوان فروشنده پول کمتری برای بیتکوین خود دریافت میکنم یا به عنوان یک خریدار، من بیتکوین کمتری در قبل پولم دریافت میکنم. حتی اگر بازار برای بیتکوین گزارش نقدینگی چیست؟ قیمت خاصی مشخص میکرد، به دلیل کمبود نقدینگی در آن سطح من با ضرر ۱۰ درصدی مواجه میشدم. فروش آن ۴۰ میلیون بیت کوین به این معنی بود که من ۴ میلیون دلار از دست دادم. با این وجود، اگر بازار بیش از ۱۰ درصد سقوط کند، لغزش قیمت ارزش آن را دارد.
مانور نقدینگی در بازار کریپتو
اخیرا صحبتهایی در مورد یک نهنگ اتریوم در صرافی بیتفینکس وجود دارد که آخرین خرید آن در ماه می گذشته بوده است. داستان از این قرار است که پس از رسیدن بیت کوین به ۶۰۰۰۰ دلار، بازار شروع به سقوط کرد و نهنگی شروع به خرید اتریوم کرد. فشار فروش در قیمت نزولی بالا بود و همه معتقد بودند که روند صعودی کریپتو به پایان رسیده است. با این حال، این نهنگ به خرید ادامه داد.
سرمایهگذار ناشناس بیتفینکس و همچنین بسیاری از نهنگهای دیگر، همگی یک وجه مشترک داشتند: اعتقاد راسخ! آنها بر این باور بودند که کریپتو از پایینترین سطح خود جهش میکند و برای رسیدن به بالاترین رکوردهای جدید باز میگردد. فشار فروش در مسیر کاهش قیمت، نقدینگی کافی را برای نهنگ فراهم کرد و ذره ذره اتریوم را خرید. مشخص نیست این نهنگ کجا و چقدر اتریوم خریده است، اما او ۶۶ روز فرصت داشته تا از استراتژی خرید در میانگین قیمت دلاری اتریوم (DCA) خرید خود را انجام دهد.
اگر میانگین قیمت ورودی او جایی در وسط بوده باشد، حداکثر سود او در حرکت صعودی بعدی حدود ۸۰٪ بوده است. یک نهنگ هرگز نمیتواند وقتی بازار حرکت سهمیوار یا پارابولیک دارد، سرمایهگذاری آنچنانی داشته باشد. تنها انتخاب نهنگ، شرطبندی با اطمینان زیاد و استفاده از نقدینگی خردهفروشان وحشتزده است.
درسی که باید بگیرید این است که همراستا با نقدینگی معامله کنید و گاهی در جهت مخالف حرکت کنید. مخصوصا اگر راه دیگری وجود نداشته باشد. اکنون که روند بازار نزولی است، این نهنگ دوباره فعال شده و متناوبا اتر میخرد. کسانی که فعالیت او را زیر نظر دارند به این فکر میکند که آیا سرمایهگذاری او دوباره به ثمر میرسد یا نه.
معایب بازارهای نقدپذیر
ممکن است فکر کنید که بازارهای نقدپذیر ایدهآل هستند. اگر بتوانید به هر قیمتی بخرید و بفروشید، هیچ کس دچار لغزش قیمت نمیشود، بنابراین هم سرمایهگذاران کوچک و هم نهنگها میتوانند دستدردست یکدیگر سود ببرند. متاسفانه باید بگوییم شما اشتباه میکنید. دفتر سفارش چیزی به نام اسپرد خرید-فروش دارد که فضایی بین طرف پیشنهاددهنده و درخواستکننده است. اگر ۱۰۰ دلار بین پیشنهادها و درخواستها تفاوت وجود داشتهباشد، اسپرد ۱۰۰ دلار است که با هر خرید یا فروش دچار لغزش میشود. اگر اسپرد وجود نداشته باشد، هیچ لغزشی وجود ندارد.
فکر میکنم که بیشتر شما منحصرا در بازار ارز کریپتو معامله کنید، اما آیا تا به حال در بازار فارکس معامله کردهاید؟ بازار فارکس جامعه سرمایهگذاری فوق العادهای دارد که ارزهایی مانند دلار/یورو یا دلار/ین را معامله میکند. بازارهای ارز خارجی دارای حجم روزانه ۶.۶ تریلیون دلار هستند که این رقم بزرگتر از مجموع بازارهای سهام و ارزهای دیجیتال است. فارکس نقدشوندهترین و کمنوسانترین بازار در جهان است. نمودار بالا (دلار/ین) دارای محدوده قیمتی ۲.۳۲٪ است که تقریبا پنج ماه طول کشیده تا به این جایگاه برسد. شما میتوانید خدای معاملهگری باشید و هر دو هفته یکبار پول درآورید، حتی اگر سبد بزرگی نداشته باشید.
مشکل فارکس این است که نقدینگی بیش از حدی دارد. برای هر قیمتی خریدار و فروشندهای وجود دارد و زمانی که اسپرد خرید-فروش وجود نداشتهباشد، نوسانات نیز کاهش مییابند. با ورود پول بیشتر به کریپتو، داراییهای بزرگ بازار مانند بیتکوین، کمتر و کمتر جابهجا میشوند. فاصله بین قیمت خرید و فروش کم و کمتر میشود و انگیزه برای معامله رمزارزها کاهش مییابد.
سخن پایانی
اکثر سرمایهگذاران به دلیل اینکه تکنولوژی بلاکچین هشتمین شگفتی جهان است، به آن نپیوستهاند. بلکه به این دلیل است که میتوانند تا ۵۰۰۰ درصد سالیانه سود کنند. اما نباید فراموش کرد که بدون نقدینگی و فرصتهای آربیتراژ تریدینگ، سختتر از بازارهای سنتی میتوان در این بازار سود کرد. این مقاله تلاشی بود برای پرداختن به اینکه نقدینگی در بازار ارزهای دیجیتال چیست و چه اهمیتی دارد. نظر شما درباره نقدینگی کریپتو چیست؟ چه میزان اهمیت برای این فاکتور قائل هستید؟ نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
نسبت نقدینگی چیست و چه کاربردی دارد؟
قبل از توضیح نسبت نقدینگی میبایست به تعریف نسبت مالی بپردازیم:
نسبت مالی چیست؟
به ارتباط منطقی و ریاضی که به شکل نسبت نمایان میشود نسبت مالی گفته می شود و از آن در موارد ذیل استفاده می شود:
- ارزیابی کیفی اطلاعات کمی
- ارائه گزارش
- طبقهبندی صورتهای
توجه داشته باشید که از هر نسبت مالی میتوان بهعنوان یک سیگنال خبری در کنار سایر نسبتها استفاده کرد و هرگز نباید فقط یک نسبت مالی را بهعنوان ملاک تصمیمگیری قرار داد.
مهمترین نسبتهای مالی:
- نسبتهای نقدینگی
- نسبتهای سودآوری
- نسبتهای کارایی
- نسبتهای اهرمی
نسبت نقدینگی چیست؟
نسبت نقدینگی یا Liquidity Ratio جز یکی از نسبتهای مالی می باشد که از تقسیم پول نقد و معادلهای نقدی و اوراق بهاداری که بهراحتی قابل تبدیل به نقد میباشند، بر بدهیهای جاری، بهدست میآید. این نسبت آزمون نقدینگی شرکت است و برای محاسبه آن کل وجوه نقد و اوراق بهادار قابل خرید و فروش در بازار را جمع میکنند و آن را بر کل بدهیهای جاری تقسیم میکنند. نسبتهای نقدینگی، میزان توان شرکت در بازپرداخت دیون کوتاه مدت خود یا عمل به تعهدات کوتاه مدت را نشان میدهد. نسبت نقدینگی بالا نشان دهنده این است که حاشیه امنیت شرکت بیشتر است و از پس بدهی های کوتاه مدتش بر می آید. اما این بدان معنی نیست که نسبت نقدینگی هر چه بالاتر باشد بهتر است، این نسبت خیلی هم نباید بزرگ باشد.
نکته! با نسبتهای نقدینگی میتوان بررسی کرد که آیا یک شرکت میتواند به تعهدات مالی کوتاه مدت خود پاسخ دهد یا خیر، نسبتهای نقدینگی، توانایی واحد تجاری را در انجام تعهدات کوتاه مدت، اندازهگیری میکند.
برای افزایش اطلاعات و آگاهی خود در زمینه بورس می توانید در کلاس بورس شرکت کنید و یا با خرید پکیج بورس به راحتی تنها در مدت زمان بسیار کمی علم بورسی خود را افزایش بدهید.
انواع نسبت های نقدینگی:
برای محاسبه این نسبت دارایی های جاری بر بدهی های جاری تقسیم می شود. دارایی های جاری، دارایی هایی ست که به یک دیگر تبدیل می شوند و در صورت نیاز در عرض یک سال می توان آن ها را به پول نقد تبدیل کرد. بدهی های جاری به آن دسته از بدهی ها گفته می شود که موعد پرداخت آن ها کمتر از یک سال است. بالا بودن نسبت جاری نشان می دهد که برای طلب کاران هیچ جای نگرانی نیست و اصل مبلغ خود به همراه سود آن را از شرکت دریافت خواهند کرد.
بدهی های جاری / دارایی های جاری = نسبت جاری
نسبت آنی در مقایسه با نسبت جاری کمی سخت تر محاسبه می شود. برای محاسبه این نسبت فهرست دارایی هایی که در مقایسه با پول نقد از قدرت نقد شوندگی کمتری برخوردارند از دارایی های جاری شرکت کسر می شود. بالا بودن نسبت آنی می تواند بیانگر این باشد که اعتبار دهندگان کوتاه مدت دچار هیچ مشکلی نخواهند شد و یا اینکه بیانگر این است که نقدینگی یا مطالبات شرکت بسیار زیاد است.
بدهی های جاری / (حساب های دریافتی + سرمایه گذاری های کوتاه مدت+ پول نقد و مشابه های پول نقد) = نسبت آنی
یک نوع از نسبت آنی به سادگی فهرست موجودی را از دارایی های جاری کم میکند و آن را از نسخهای که در بالا به آن اشاره شد اندکی بخشندهتر نشان میدهد. گفته میشود این نسبت اگر چیزی در حدود یک باشد، قابل قبول است. اگر این نسبت زیاد باشد، این اتفاق ممکن است به سه دلیل رخ دهد. نخست ممکن است موجودی کالای کمی نگهداری میشود. دوم ممکن است دارایی های جاری زیاد باشد و سوم ممکن است اعتبارات کوتاه مدت کمی جذب شده باشد.
بدهی های کنونی/(موجودی کالا – دارایی های جاری) = نسبت آنی
در این نسبت موجودی کالا، دارایی های جاری و حساب های دریافتنی در نظر گرفته نمی شود. جهت پیش بینی توانایی پرداختی شرکت در مواقع ضروری این نسبت در مقایسه با نسبت قبلی بیشتر به کار می آید. اگر شرکتی به میزان کافی توانایی نقد شوندگی نداشته باشد به مشکل بر می خورد حتی اگر از سود دهی بالایی برخوردار باشد.
بدهی های جاری / (سرمایه گذاری های کوتاه مدت + پول نقد و مشابه های پول نقد) = نسبت پول نقد
نسبت سودآوری چیست؟
این نسبتها میزان ﻣﻮفقیت ﺷﺮﻛﺖ را درﻛﺴﺐ ﺳﻮد ﻣﻮرد ﺗﺠﺰیه و تحلیل ﻗﺮار میدﻫﺪ.
- نسبت سود ناخالص: این نسبت میزان سود ناخالص تولید شده از فروش را ارزیابی میکند. سود ناخالص برابر با فروش خالص منهای هزینهی فروش است.
- بازده فروش: این نسبت به عنوان حاشیهی سود خالص یا نسبت سود خالص نیز شناخته میشود و درصد درآمد ناشی از فروش را میسنجد. به طور معمول، هر چه عدد این نسبت بالاتر باشد، بهتر است.
- بازده داراییها: در تحلیل مالی، این نسبت گزارش نقدینگی چیست؟ بازده سرمایهگذاری را اندازه میگیرد. همچنین جهت ارزیابی کارآیی مدیریت در استفاده از داراییها برای تولید درآمد به کار میرود.
- بازده حقوق صاحبان سهام: درصد درآمد ناشی از هر ریال از حقوق صاحبان سهام را میسنجد.
نسبت کارایی چیست؟
به کمک این نسبتها میتوان میزان ﻛﺎرآیی یک ﺷﺮﻛﺖ را در ﻛﺎرﺑﺮد منابع خود اﻧﺪازه گیری نمود.
- گردش مطالبات: کارآیی بسط نسیه و وصول آن را میسنجد. این نسبت میانگین تعداد دفعاتی را که شرکت در یک سال به وصول حسابهای باز خود میپردازد، نشان میدهد. نسبتهای بالا دلالت بر نسیهی مؤثر و فرآیند وصول دارند.
- میانگین دورهی وصول مطالبات: این نسبت به گردش مطالبات برحسب روز یا دورهی وصول معروف است و میانگین تعداد روزهایی را که یک شرکت مطالباتش را وصول میکند، اندازه میگیرد. هرچه این نسبت کوچکتر باشد، بهتر است. البته گاهی افراد به جای ۳۶۰، از عدد ۳۶۵ استفاده میکنند.
- گردش موجودی: نمایانگر تعداد دفعاتی است که موجودی، فروخته و جایگزین شده است. در نظر داشته باشید که بعضی نویسندگان در فرمول بالا، به جای هزینهی فروش از فروش استفاده میکنند. نسبت بالا نشاندهندهی این است که شرکت در مدیریت موجودیهایش کارآمد است.
- میانگین دورهی موجودی: به عنوان گردش موجودی برحسب روز نیز شناخته میشود و نمایانگر تعداد روزهایی است که موجودی در انبار میماند. به عبارت دیگر، تعداد روزها را از زمان خرید موجودی تا فروش آن، میسنجد. همانند میانگین دورهی وصول مطالبات، هر چه این نسبت کوچکتر باشد بهتر است.
- گردش حسابهای پرداختنی: تعداد دفعاتی که یک شرکت حسابهای پرداختنیاش را در طول یک دوره میپردازد، نشان میدهد. نسبت کوچک طرفدار بیشتری دارد، چون بهتر است که پرداختها را تا حد امکان به تأخیر انداخت تا بتوان از پول برای اهداف مولد بیشتری استفاده کرد.
- میانگین دورهی پرداختنی: این نسبت به «گردش حسابهای پرداختنی بر حسب روز یا دورهی پرداخت نیز معروف است و عدد میانگین روزهای سپری شدهی پیش از پرداخت تعهدات به عرضهکنندگان را میسنجد.
- دورهی گردش عملیات: تعداد روزهایی را که یک شرکت، چرخهی عملیاتی را کامل میکند، میسنجد. هر چه چرخهی عملیاتی کوتاهتر باشد، یعنی شرکت فروش و وصول وجه نقد را سریعتر انجام میدهد.
- چرخهی تبدیل وجه نقد: این نسبت میزان سرعت یک شرکت در تبدیل وجه نقد به وجه نقد را اندازه میگیرد. چرخهی تبدیل وجه نقد نمایانگر تعداد روزهایی است که یک شرکت برای خریدهایش پرداخت میکند، آنها را میفروشد و مقدار بدهی را وصول میکند. به طور معمول، این چرخه نیز همچون چرخهی عملیاتی، هرچه کوتاهتر باشد، بهتر است.
- گردش کل دارایی: کارآیی کلی یک شرکت در فروش را با استفاده از داراییهایش میسنجد. این فرمول شبیه بازده داراییهاست، با این تفاوت که به جای درآمد خالص، از فروش خالص استفاده میشود.
نسبت اهرامی چیست؟
تمرکز اصلی نسبت های مالی اهرمی بر روی توازن بین دارایی ها و بدهی هاست. ﺗﺎمین نیازﻫﺎی مالی از ﻃﺮیق ایجاد بدهی را ﻧﺸﺎن میدﻫﺪ.
عامل افزایش نقدینگی در کشور چیست؟
تهران- ایرنا- افزایش بیرویه نقدینگی پیوسته یکی از چالشهای کشور بوده و اثراتی منفی بر اقتصاد ایران برجای گذاشته است. اما پرسش این است که چه عواملی در بروز آن نقش تعیین کننده دارند؟ چه مقدار از رشد نقدینگی ناشی از مشکلات ساختاری است و چه حد ناشی از خطاهای مدیریتی است؟
به گزارش روز جمعه ایرنا، حجم و میزان رشد نقدینگی یکی از مواردی است که به عنوان مبنایی برای ارزیابی عملکرد مدیران اقتصادی به کار میرود. با نزدیک شدن به پایان کار دولت تدبیر و امید این سوال مطرح است که عملکرد این دولت در مدیریت نقدینگی چگونه بوده است؟
اقتصاد بدون رشد نقدینگی، دستکم در عمل معنا ندارد. وجود این پدیده در اقتصاد ایران نیز امری غیرقابل انکار و طبیعی است. موضوع مهم، اما کمیت و کیفیت نقدینگی است. مقدار نقدینگی نباید آنقدر بالا باشد که نتوان ارتباطی منطقی بین آن و شاخصهای کلان اقتصای همچون «نرخ رشد اقتصادی» برقرار کرد.
بنابراین، دولتها سعی میکنند رشد نقدینگی را کنترل و آن را به مسیر درست هدایت کنند. یعنی تلاش دولتمردان این است که کیفیت نقدینگی را کنترل کنند. هر دولتی که بتواند رشد نقدینگی را کنترل و آن را از روندی قابل قبول برخوردار و مهمتر اینکه به سمت تولید هدایت کند، میتواند پیامدهای مثبتی از نظر رشد اقتصادی، افزایش اشتغال و کاهش تورم را برای کشور رقم بزند.
با این تفسیر میتوان گفت که نقدینگی بهخودی خود پدیدهای منفی نیست و میتواند گردش اقتصادی را موجب شود. در صورتی که حجم نقدینگی از رشد اقتصادی بیشتر باشد، تورم و افزایش قیمتها از مهمترین آثار منفی آن خواهد بود. تورم نیز تولید را تحت تاثیر قرار میدهد.
در گزارش نقدینگی چیست؟ جدول زیر که از سوی بانک مرکزی منتشر شده، سهم نقدینگی ایجاد شده در ۸۷ ماه دولتهای هفتم و هشتم نسبت به کل نقدینگی ایجاد شده معادل ۸۰.۴ درصد، در دولتهای نهم و دهم معادل ۸۱.۴ درصد و در دولتهای یازدهم و دوازدهم نیز معادل ۸۳.۴ درصد بوده است.
این آمار و ارقام نشان میدهد که رشد نقدینگی در کشور بالا است. تفاوت بین دورههای مختلف خیلی زیاد نیست. یعنی در همه دولتها این رشد از استانداردهای جهانی و بهویژه در کشورهای توسعه یافته فاصله زیادی دارد. بنابراین، مشکل نقدینگی در کشور به احتمال زیاد قبل از اینکه مرتبط با این یا آن دولت باشد ناشی از مسائل و چالشهای ساختاری است.
بخش قابل توجهی از رشد نقدینگی به نظام بانکی ایران باز میگردد. به همین خاطر است که از صدر تا ذیل مسوولان کشور بر ضرورت اصلاح نظام بانکی تاکید فراوان دارند. بسیاری از بانکها، از طریق شرکتهای زیرمجموعه خود وارد فعالیتهای سفتهبازانه میشوند.
بانکها بهجای تامین سرمایه مورد نیاز بنگاههای اقتصادی و کمک به تولید، به دلایلی برای جبران بدهیها یا پرداخت سود سپردهگذاران خود وارد بازارهای مختلف مانند ارز، سکه و مسکن میشوند. یعنی بانکها به عنوان تامینکنندگان اصلی نقدینگی بخش تولید با ورود به سفتهبازی جریان نقدینگی را به جای تولید به سمت و سوی دیگری هدایت میکنند. این امر نه فقط بر افزایش نقدینگی اثر دارد بلکه نوسانات شدید و نابسامانیهای قابل توجهی را در بازارهای مذکور موجب میشود. از این رو، نظارت بر عملکرد نظام بانکی و جلوگیری از انحراف آن از مسیر و وظیفه اصلیشان جزو ضرورتهای انکار ناپذیر سیاستگذاریهای پولی و بانکی است.
بدون شک مشکلات ساختاری دیگری نیز وجود دارد اما فارغ از این مسائل دو عامل تحریم و بیماری کرونا نیز به چالش نقدینگی در دو سال اخیر دامن زده است. پس از خروج ترامپ از برجام و اعمال تحریمهای شدید علیه ایران، نه تنها درآمدهای حاصل از صادرات دولت به شدت کاهش یافت و حتی در مقاطعی درآمدهای نفتی به نزدیک صفر رسید، بلکه تولید و به دنبال آن رشد اقتصادی در داخل نیز راه منفی را در بر گرفت.
بدون شک اگر سیاست فشار حداکثری آمریکا و به دنبال آن کاهش شدید صادرات نفت و درآمدهای ارزی نبود ما شاهد رشد نقدینگی کمتری بودیم، زیرا در دورهای که برجام به نتیجه رسید و اقتصاد کشور در مسیر رشد قرار گرفت با رسیدن رشد اقتصادی از منفی ۱.۶ در سال ۱۳۹۴ به ۱۲.۵ درصد در سال ۱۳۹۵ ما شاهد کاهش رشد نقدینگی در این سال بودیم. اما، سال ۱۳۹۷ همزمان با شروه مجدد تحریمها و رسیدن رشد اقتصادی به منفی ۴.۹ درصد رشد نقدینگی ۱۰ درصد بیشتر میشود.
بنابراین میتوان گفت که بالاتر بودن حدود ۲ درصد سهم نقدینگی در ۸۷ ماهه دولتهای یازدهم و دوازدهم نسبت به دولتهای قبل ناشی از همین شرایط خاص تحریمی و جنگ اقتصادی از یک طرف و بیماری کرونا از طرف دیگر بوده است.
با همه این تفاسیر نباید از رفع موانع ساختاری و بهویژه اصلاح نظام بانکی غافل شد. هر دولتی که بر سر کار باشد باید در کنار کمک به افزایش رشد اقتصادی فکری به حال اصلاح ساختار بانکی کشور نیز بکند. در غیر این صورت رشد نقدینگی همواره به عنوان یکی از چالشهای اصلی کشور باقی خواهد ماند.
مدیریت نقدینگی در بانک ها
مدیریت نقدینگی در بانک ها به توانایی یک بانک در انجام تعهدات مالی خود در زمان سررسید اشاره دارد. سلامت مالی برای همۀ کسب و کار از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است و بانکها ذاتاً در مورد نداشتن حاشیه امنیت و سود کافی حساس هستند. مدیریت نقدینگی در بانک ها به ارزیابی عملکرد نهایی، محاسبه جریان وجوه نقد و از بین بردن سایر خطرات نقدینگی کمک میکند؛ اما مدیریت وجه نقد در بانک ها چگونه است و چرا تا این اندازه ضروری است. با غزال همراه باشید.
اهمیت مدیریت نقدینگی در بانک ها
ما نگران سطح نقدینگی بانک ها هستیم زیرا آنها برای سیستم مالی مهم هستند. اگر بانک ها حاشیه ایمنی کافی نداشته باشند، ذاتاً حساس میشوند. ما در گذشته شاهد شکل شدید مشکلاتی بودهایم که در صورت کاهش اعتبار در یک بحران، میتواند یک اقتصاد را متحمل خساراتهای جبران ناپذیری کند. مسلماً سرمایه ضروریترین سپر ایمنی است. بدین دلیل که از منابع برای پَس گرفتن خسارات قابل توجه پشتیبانی میکند. نزدیکترین علت از بین رفتن یک بانک، عمدتاً مسئله نقدینگی است که فعالیت یک بانک را نشانه میگیرد که ممکن است عدم توانایی دسترسی به بازارهای بدهی برای تأمین بودجه جدید را غیرممکن سازد. مشخص است که ارزش اقتصادی داراییهای یک بانک باید بیش از حد کافی باشد تا بتواند تمام خواستههای خود را اجابت کند. بانکها همیشه به کار خود ادامه میدهند زیرا یکی از اهداف اصلیشان در انجام تحولی کامل است که به عنوان واسطه زمانی نیز شناخته میشوند. به عبارت ساده، بانک ها سپرده تقاضا و سایر وجوه کوتاه مدت را واگذار میکنند و در سررسیدهای طولانیتر آنها را بازپرداخت مینمایند. تبدیل سررسید مفید است زیرا خانوارها و بنگاههای اقتصادی معمولاً برای میزان قابل توجهی از نقدینگی، انتخابی قوی دارند. با این وجود بسیاری از فعالیتهای مفید در اقتصاد برای چندین سال به تأمین اعتبار نیاز خواهند داشت. بانکها بسته به این واقعیت که خانوارها و بنگاهها به ندرت از نقدینگی خریداری شده استفاده میکنند. از لحاظ تئوری، میتوان همۀ سپردههای تقاضا را در یک روز پس گرفت اما ماندههای متوسط آنها در زمانهای عادی ثبات قابل توجهی از خود نشان میدهد. بنابراین، بانکها میتوانند برای مدت طولانیتری وجوه را با اطمینان از نسبت سهولت در دسترس بودن سپردهها یا سپردههای معادل در صورت نیاز از دیگران، با افزایش نرخ سپرده تأمین کنند.
اصول مدیریت نقدینگی
1- بانکها نیاز به ایجاد ساختار برای مدیریت نقدینگی دارند
- بانکها باید روشی تصدیق شده برای مدیریت روزانه نقدینگی داشته باشند. آنها باید این استراتژی را در سراسر شرکت برقرار سازند.
- یک هیئت مدیره باید این سیاست و سایر سیاستهای قابل توجه مربوط به مدیریت نقدینگی را تصویب کند.
- برای اجرای استراتژی باید ساختار مدیریتی وجود داشته باشد.
- برای اندازه گیری، مشاهده، کنترل و گزارش خطر نقدینگی، باید سیستمهای اطلاعاتی کافی در بانکها وجود داشته باشند.
2- بانکها باید نیازهای خالص بودجه را اندازه گیری و کنترل کنند
- بانکها باید فرایندی را برای تجزیه و تحلیل و نظارت بر نیاز خالص بودجه تأیید نمایند.
- آنها باید نقدینگی را با استفاده از ترکیب سناریوها بررسی کنند.
- آنها همچنین باید به طور دورهای مفروضات مورد استفاده در مدیریت نقدینگی را بررسی کرده تا به این نتیجه برسند که معتبر هستند.
3- بانکها باید دسترسی به بازار را مدیریت کنند
بانکها باید مرتباً تلاشهای خود برای حفظ روابط با دارندگان نقدینگی گزارش نقدینگی چیست؟ ارزیابی کنند. موارد فوق برای حفظ تنوع در بدهیها انجام میشوند و قصد دارند ظرفیت خود را برای فروش دارایی تضمین کنند.
4- بانکها باید برنامههای احتمالی داشته باشند
بانکها باید برنامههای اضطراری داشته باشند که به استراتژی مدیریت بحرانهای نقدینگی بپردازند. این رویکرد باید شامل روشهایی برای جبران کمبود جریان نقدینگی در ملزومات باشد.
دیدگاه شما