سطوح حدضرر و حدسود نباید به صورت تصادفی و شانسی انتخاب شوند.
نسبت ریسک به پاداش یا سود به ضرر | مدیریت ریسک در فارکس – درس پنجم
مجله افیکس کار: در درس قبلی مدیریت ریسک در فارکس، درباره درصد ریسک در هرمعامله خواندیم و اکنون از نسبت سود به ضرر صحبت میکنیم.
فرض کنیم برای افزایش شانس خود برای سودآوری ، شما وقتی که توانایی سود 3 برابر بیشتر از ریسک را دارید، معامله کنید.
اگر به خودتان نسبت پاداش به ریسک 1:3 بدهید ، احتمالاً در طولانی مدت سودآوری بالاتری خواهید داشت.
به عنوان مثال نگاهی به نمودار زیر بیندازید: (نسبت پاداش به ریسک ۱:۳)
10 ترید | باخت | برد |
---|---|---|
1 | $1,000 | |
2 | $3,000 | |
3 | $1,000 | |
4 | $3,000 | |
5 | $1,000 | |
6 | $3,000 | |
7 | $1,000 | |
8 | $3,000 | |
9 | $1,000 | |
10 | $3,000 | |
مجموع | $5,000 | $15,000 |
در این مثال می بینید که حتی اگر فقط 50٪ از معاملات خود را ببرید ، باز هم 10،000 دلار سود خواهید داشت.
فقط بخاطر داشته باشید که هر زمان با نسبت ریسک به پاداش معامله کنید ، احتمال سودآوری شما بسیار بیشتر است حتی اگر درصد پیروزی کمتری داشته باشید.
یک مورد مهم : تنظیم یک نسبت بزرگ پاداش به ریسک ممکن است برای شما گران تمام شود.
در ظاهر ، مفهوم قرار دادن نسبت پاداش به ریسک بالا خوب به نظر می رسد ، اما به چگونگی اعمال آن در سناریوهای واقعی معامله بیندیشید.
بیایید فرض کنیم که شما یک معامله گر اسکالپر هستید و فقط می خواهید 3 پیپ را به خطر بیندازید.
استفاده از نسبت پاداش به ریسک 3:1 ، به این معنی است که شما باید 9 پیپ سود کنید. ولی ، احتمال اینکه شما مجبور شوید هزینه اسپرد را پرداخت کنید ، استراتژی شما را با شکست مواجه می کند.
اگر کارگزار شما 2 پیپ اسپرد برای نرخ EUR/USD ارائه داد ، در عوض باید 11 پیپ کسب کنید ، و مجبور شوید که یک نسبت 4:1 را اعمال کنید.
با توجه به اینکه نرخ ارز EUR/USD می تواند در عرض چند ثانیه 3 پیپ را بالا و پایین کند ، شما سریعتر از آنچه که فکرش را بکنید متوقف می شوید.( به StopLoss برخورد میکنید)
اگر می خواهید اندازه پوزیشن خود را کاهش دهید ، می توانید حد ضرر(StopLoss) خود را گسترش دهید تا نسبت پاداش / ریسک مورد نظر خود را حفظ کنید.
اکنون ، اگر پیپ هایی را که می خواستید ریسک کنید به 50 افزایش دهید ، باید 153 پیپ کسب کنید.
با این کار می توانید نسبت پاداش به ریسک خود را در جایی نزدیک به 3:1 مورد نظر خود قرار دهید. دیگر خیلی بد نیست ، درست است؟
در دنیای واقعی ، نسبت های پاداش به خطر ، وحی مُنزل نیستند. بسته به بازه زمانی ، محیط معامله و نقاط ورود / خروج شما باید تنظیم شوند.
یک معاملهگر موقعیتی می تواند نسبت پاداش به ریسک تا 10:1 داشته باشد در حالی که یک اسکالپر می تواند نسبت 0.7:1 را انتخاب کند.
نسبت P/E چیست؟ + کاربرد نسبت P/E در بورس
نسبت P/E یکی از قدیمیترین و پرکاربردترین ابزارهای ارزشگذاری سهام شرکتهای بورسی است. این نسبت بیانگر “قیمت سهام” به “درآمد هر سهم (سود)” است. عموما تازهواردان بورسی با مفهوم ابتدایی و ساده P/E آشنا میشوند. چه بسا معاملهگرانی با درنظر گرفتن مفهوم غلط P/E، اقدام به خرید و فروش سهام کنند و متضرر شوند. برای درک بهتر مفهوم P/E باید از سه دیدگاه مختلف آنرا بررسی کنیم: 1) نرخ بازگشت سرمایه، 2) انتظارات سهامداران از آینده شرکت، 3) سطح ریسک سهام شرکت. در این آموزش بورس به بررسی مفاهیم P/E، انواع آن، کاربرد و مقایسه آن با P/E گروه میپردازیم.
نسبت P/E چیست؟
نسبت P/E مخفف عبارت انگلیسی Price/Earnings per share به معنی قیمت به سود است. Price به معنی قیمت هر برگه سهام شرکت و Earnings per share به معنی سود هر برگه سهام است. بنابراین نسبت P/E در بورس یعنی نسبت قیمت هر برگه سهام به سود نقدی هر برگه سهم. به بیان ساده نسبت قیمت به درآمد هر سهم را P/E گویند.
نسبت P/E در صفحه مربوط به هر نماد بورسی در سایت TSETMC بصورت خودکار محاسبه و نمایش داده میشود. البته به راحتی میتوانید با تقسیم قیمت پایانی سهم بر EPS آن، نسبت P/E را محاسبه کنید. برای مثال اگر قیمت پایانی فملی (33,520) را بر EPS آن (1962) تقسیم کنید به همان عدد 27.21 میرسید.
دقت بفرمایید Earnings per share یا همان سود هر برگه سهم به EPS معروف است. به شما توصیه میکنم مقاله آموزشی زیر را حتما مطالعه بفرمایید.
مفهوم و کاربرد نسبت P/E
میتوان مفاهیم مختلفی را برای P/E درنظر گرفت. هر کدام از این تفاسیر بستگی به دیدگاه سرمایهگذاری و استراتژی معاملاتی شما میتواند کاربرد خاصی داشته باشد.
1. نرخ بازگشت سرمایه
با فرض عدم تغییر سود سالیانه، P/E = 10 یعنی بعد از 10 سال به اندازه اصل سرمایه خود سود خواهید کرد. بنابراین برای سپردههای بانکی با سود سالیانه 20% مقدار P/E برابر 5 است. در واقع بعد از 5 سال پول شما دو برابر میشود. بنابراین طبق این مفهوم “نسبت P/E کمتر، بهتر است!” اما این یک نتیجهگیری غلط است به دلایل زیر:
- نحوه بازدهی شرکتهای بورسی علاوه بر پرداخت سود نقدی، از طریق “افزایش قیمت سهام” نیز هست. بنابراین نمیتوان از این پارامتر صرفنظر کرد.
- فرض ثابت بودن سود شرکتها در چندین سال متوالی تقریبا غیرممکن است.
- نگاه این مفهوم به عملکرد شرکت در گذشته معطوف است و هیچ ارزیابی از آینده شرکت ندارد.
2. انتظارات سهامداران از آینده شرکت
این تفسیر بر اساس پیشبینی عملکرد شرکت و منعکسکننده انتظار بازار از آینده شرکت است. بدینصورت که سرمایهگذاران به ازای هر 1 ریال سود شرکت حاضر به پرداخت چند ریال برای خرید سهام آن شرکت هستند! برای مثال P/E = 20 یعنی معاملهگران حاضر به پرداخت 20 ریال به ازای هر 1 ریال سود شرکت هستند. طبق این مفهوم “نسبت P/E بزرگتر بیانگر خوشبین بودن سهامداران به شرکت است!” در واقع انتظار سرمایهگذاران از افزایش سوددهی شرکت در آینده، باعث افزایش قیمت سهام و بالطبع رشد مفهوم نسبت ریسک P/E میشود. حال اگر این پیشبینی رشد سود محقق شود مقدار P/E تعدیل میشود.
بنابراین طبق این مفهوم P/E بزرگتر بیانگر باور به افزایش سوددهی شرکت در آینده است. همچنین مقدار P/E کوچکتر، بازتابی از بدبینی عمومی بازار به آینده شرکت است!
3. سطح ریسک سهام شرکت
مطابق مفهوم قبلی، انتظار بازار از سودآوری و آینده شرکت در P/E منعکس میشود. در واقع با توجه به خوشبینی بازار از رشد سوددهی شرکت، قیمت سهام به استقبال آن رفته و افزایش مییابد. این افزایش قیمت منجر به افزایش مقدار P/E میشود. حال فرض کنید عملکرد شرکت برخلاف انتظار با کاهش سودآوری همراه باشد! بنابراین قیمتها شروع به نزول میکند تا به ارزش ذاتی خود همگرا شود. بنابراین هر چه نسبت P/E بزرگتر باشد ریسک خرید سهام نیز بیشتر میشود.
P/E بالا بهتر است یا پایین؟
جواب قطعی برای این پرسش وجود ندارد. اما مدنظر داشته باشید که همیشه در ابتدای سیکل “خوشبینی بازار به سهام شرکت” اقدام به خرید کنید. در انتهای این سیکل نیز اقدام به فروش سهام کنید.
برای مثال شرکتی با P/E = 10 را درنظر مفهوم نسبت ریسک بگیرید. با بررسی شرکت متوجه افزایش سودآوری شرکت در آینده شده و اقدام به خرید سهام میکنید. به مرور افراد بیشتری به آینده شرکت خوشبین شده و سهام آنرا میخرند. بنابراین اقبال عمومی بازار باعث افزایش قیمت سهام شرکت میشود. حال فرض کنید این افزایش قیمت باعث افزایش مقدار P/E به مقدار 30 شود! اینجا میتواند پایان سیکل خوشبینی بازار باشد! چرا که حتی اگر شرکت موفق به افزایش سوددهی شود برای ادامهدار بودن روند صعودی، معاملهگران انتظار رشد بیشتر سود در آینده را دارند.
نسبت P/E گروه
مقایسه شرکتهایی با حوزه فعالیت غیرمشترک میتواند منجر به تحلیلهای اشتباه شود. چرا که چشمانداز و نرخ رشد سودآوری شرکتها در صنایع مختلف با یکدیگر متفاوت است. وقتی به صفحه نماد یک شرکت بورسی مراجعه میکنید علاوه بر P/E شرکت، نسبت P/E گروه را نیز مشاهده میکنید. عموما P/E شرکت در جهت P/E گروه حرکت میکند. در واقع با مقایسه این دو نسبت با یکدیگر میتوان نتایج زیر را استنباط کرد:
- کمتر بودن نسبت P/E شرکت از P/E گروه میتواند بیانگر پتانسیل رشد قیمت باشد.
- بیشتر بودن P/E از نسبت P/E گروه میتواند سیگنالی از خوشبینی معاملهگران باشد. در واقع آنها انتظار رشد سوددهی شرکت در آینده را دارند!
هر دو نتیجه یکسان است! بنابراین تحلیل ارزندگی سهام یک شرکت صرفا با مقایسه P/E آن با نسبت P/E گروه کار اشتباهی است. نه P/E بیشتر از P/E گروه نشان از حباب داشتن سهام است و نه P/E کمتر از P/E گروه بیانگر ارزنده بودن سهام.
نکته: این نسبت برای بورس و فرابورس بصورت جداگانه محاسبه میشود. برای دو شرکت با یک گروه مشترک که یکی در بورس و دیگری در فرابورس پذیرش شده است نسبت P/E گروه متفاوت است. برای مثال “شپنا” و “شاوان” هر دو جز گروه فرآوردههای نفتی هستند اما P/E گروه متفاوتی دارند.
نکات مهم پیرامون نسبت P/E
- نسبت P/E منفی مفهومی خاصی ندارد! و صرفا بیانگر ضررده بودن شرکت است.
- هرگز صرفا با تکیه بر پایین یا بالا بودن P/E یک شرکت اقدام به خرید یا فروش سهام آن نکنید! در واقع نسبتP/Eصرفا یکی از روشهای ارزشگذاری شرکتها است.
- بعد از افزایش سرمایه تغییری چندانی درP/Eرخ نمیدهد چرا که سود نقدی و قیمت سهام کاهش می یابد. اما افزایش سرمایه از محل آورده نقدی عموما با خوشبینی نسبت به آینده شرکت همراه است. بنابراین میتواند باعث رشد قیمت و بالطبع افزایش P/E شود.
- هنگام محاسبه نسبت P/E میتوان از EPS سال مالی گذشته یا پیشبینی EPS سال مالی آینده استفاده کرد.
- برای محاسبهP/E موجود در سایت TSETMC از EPSبر مبنای سود و زیان 12 ماهه اخیر استفاده شده است.
- همیشه قیمت سهام طبق انتظار بازار حرکت نمیکند! چه بسا ممکن است یک شرکت با توجه به ارزنده بودن P/E پایینی داشته باشد و بالعکس!
اگر قصد یادگیری 0 تا 100 مبحث آموزش بورس را دارید به شما توصیه میکنیم مقالات آموزشی زیر را به ترتیب مطالعه بفرمایید، به مرور مقالات جدیدتر پیرامون آموزش بورس در سایت درج خواهد شد حتما پیگیر پارسسهام باشید.
نسبت شارپ (Sharpe Ratio) چیست؟
در سال ۱۹۶۶، ویلیام شارپ مفهومی انقلابی را در زمینه سرمایه گذاری معرفی کرد که آن را با عنوان «نسبت شارپ» میشناسیم. این مفهوم به سرمایه گذاران کمک میکند تا به شکلی مؤثر، بازده (سود) سرمایهگذاری خود را در مقایسه با میزان ریسک آن تعیین کنند. در واقع سرمایهگذار با کمک این مفهوم، علاوه بر ارزیابی میزان کارآمدی سرمایه گذاری اش، میتواند میزان ریسک آن را هم مشخص کند. بهدلیل اهمیت این نسبت در دنیای امور مالی، در این مطلب که به کمک مقاله ای که وب سایت هج ترید منتشر شده است، به طور کامل درباره نسبت شارپ، ارتباط آن با ارزهای دیجیتال و همچنین مزایا و محدودیت های این مفهوم صحبت خواهیم کرد.
از زمانی که این نسبت وارد دنیای سرمایه گذاری شد، تا به امروز جزو محبوب ترین معیارهای ریسک/ بازده در بین سرمایه گذاران بوده است. بخش عمده ای از این محبوبیت، بهدلیل سادگی این معیار است. البته پس از آنکه جایزه نوبل اقتصاد به ویلیام شارپ تعلق گرفت، اعتبار این مفهوم در بین سرمایه گذاران بیشتر هم شد. این جایزه، پاداش کارهایی بود که شارپ روی مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای (CAPM) انجام داد.
حالا بیایید ببینیم چرا سرمایه گذاران باید به این نسبت توجه ویژهای داشته باشند.
نسبت شارپ و روش محاسبه آن
با محاسبه نسبت شارپ (Sharpe Ratio)، میتوان مقدار سود سرمایهگذاری را بهازای هر واحد ریسک تعیین کرد. همه افرادی که در بازار سرمایه حضور دارند، از معامله گران روزانه گرفته تا سرمایه گذاران بلندمدت که دارایی را میخرند و مدت ها نگه میدارند، میتوانند از این روش محاسباتی مفید برای ارزیابی عملکردشان بهره بگیرند.مفهوم نسبت ریسک
البته منظور از ارزیابی عملکرد، محاسبه مقدار کل سود سرمایه گذاری نیست، بلکه تعیین نسبت مقدار سود به ریسک آن است.
در واقع نسبت شارپ، متوسط مقدار «سود تعدیلشده» بهازای هر واحد نوسان بازار یا مجموع ریسک موجود است. سود تعدیلشده، اختلاف بین سود کل با نرخ بهره بدون ریسک است و نرخ بهره بدون ریسک نیز به درصد سودی گفته میشود که به صورت قطعی در اختیار سرمایه گذار قرار میگیرد. برای مثال، نرخ سود بانکی و نرخ سود اوراق قرضه دولتی تقریبا بدون ریسک و تضمینشده است. اگر فرض کنیم نرخ سود بانکی یا ارواق قرضه ۲۰ درصد در سال است و از طرفی یک سرمایهگذار بتواند با سرمایهگذاری در اوراق بهادار، ۷۰ درصد سود در سال به دست آورَد، در این صورت نرخ سود تعدیل شده معادل با اختلاف این دو عدد، یعنی ۵۰ درصد، خواهد بود.
افرادی که با فعالیتهای پرریسک در ارتباط هستند، باید به این امر توجه بیشتری داشته باشند. به طور کلی هر چه نسبت شارپ بزرگتر باشد، «سود تعدیلشده از نظر ریسک» برای سرمایه گذار جذاب تر مفهوم نسبت ریسک خواهد بود.
به عنوان یک نمونه خوب از سرمایهگذاری های بدون ریسک، میتوان به اوراق قرضه دولتی ایالات متحده اشاره کرد. صد البته درباره دو عامل زیر اختلاف نظرهایی هم وجود دارد:
۱. آیا نرخ بازده کوتاهمدت ترین اوراق بهادار دولتی هم باید در محاسبه اعمال شود.
۲. آیا ابزار سرمایهگذاری بدون ریسک باید کاملا با بازه زمانی که مفهوم نسبت ریسک در آن سرمایه گذار انتظار حفظ سرمایه اش را دارد، مطابقت داشته باشد یا نه.
در حقیقت، محدودیت اصلی نسبت شارپ این است که دربارهی سرمایه گذاریهای که توزیع سود در آن ها نرمال نیست، کار نمیکند. در ادامه، محدودیت های بیشتر این نسبت را هم مرور خواهیم کرد.
فرمول نسبت شارپ
برای محاسبه نسبت شارپ از فرمول استاندارد زیر استفاده میکنیم:
Sharpe Ratio = (Rp – Rf) / σp
که معادل فارسی آن میشود:
برای محاسبه نسبت شارپ، باید نرخ بهره بدون ریسک (Rf) را از سود سبد سهام (Rp) کم کنید و حاصل را بر انحراف معیار (واریانس یا تغییرات) مازاد سبد سهام (σp) تقسیم کنید. توجه داشته باشید که نرخ بهره بدون ریسک، اغلب به سرمایه گذاریهای ایمن و بدون ریسک مانند اوراق قرضه دولتی و نرخ سود بانکی اشاره دارد.
در اینجا یک سوال مهم پیش میآید. چه زمانی میتوانیم بگوییم نسبت شارپ محاسبه شده خوب است؟ بهبیان واضح تر، چه چیزی میتواند نشان گر سود بالای یک داراییِ نسبتا کم ریسک باشد؟
- هر نسبت شارپ که از ۱.۰ بیشتر باشد، برای سرمایه گذاران در محدوده قابل قبول تا خوب قرار دارد.
- نسبت هایی که از ۲.۰ بیشتر باشند، بسیار خوب هستند.
- نسبت ۳.۰ یا بالاتر عالی است.
- نسبتی که از ۱.۰ کمتر باشد، پایین تر از حد استاندارد است.
متنوع سازی سبد سهام
بنابر نظریه سبد سهام مدرن، اگر دارایی های پرتفوی را به شکلی متنوع انتخاب کنید که همبستگی کمی بین این دارایی ها وجود داشته باشد، ریسک سبد سهام تان کاهش مییابد. بنابراین همه تخممرغ ها را در یک سبد نگذارید!
در متنوع سازی سبد سهام، به جای اینکه کل سرمایه تان را به یک شرکت، صنعت یا دارایی خاص اختصاص دهید، آن را بین ابزارهای مالی و صنایع مختلف توزیع میکنید مفهوم نسبت ریسک و به این ترتیب ریسک سبدتان را کاهش میدهید. بنابراین، متنوع سازی میتواند بهشکل بالقوه ای نسبت شارپ را افزایش دهد. فقط کافی است نسبت شارپ سبد متنوع خودتان را با سبد مشابهی که تنوع کمی دارد، مقایسه کنید.
برای محاسبه نسبت شارپ، سرمایه گذاران باید این طور فرض کنند که ریسک معادل همان نوسان است. البته این موضوع مشکل خاصی ایجاد نمیکند؛ اما فقط یک ایراد دارد و آن این است که همه معاملات و سرمایهگذاری ها لزوما با نوسان مواجه نیستند.
کاربردهای نسبت شارپ
با نسبت شارپ میتوانید عملکرد قبلی سبد سهامتان را هم ارزیابی کنید. برای این کار باید در فرمول آن، آمار و ارقام مربوط به سرمایه گذاریهای قبل را وارد کنید. به همین ترتیب، میتوانید عملکرد آینده سبد سهامتان را هم پیشبینی کنید؛ با این تفاوت که این بار اعداد واقعی را نمیدانید و باید سود مورد انتظار و نیز نرخ بهره بدون ریسک مورد انتظار را وارد کنید. در این حالت نسبت شارپی که محاسبه میکنید، عددی احتمالی خواهد بود.
نسبت شارپ به شما کمک میکند منشأ سودهای مازاد سبد سهامتان را پیدا کنید و بفهمید که آیا این سودهای اضافی به دلیل تصمیمات هوشمندانه شما در سرمایهگذاری به دست آمده است یا نتیجه ریسک بالایی است که پذیرفتهاید. به هر حال، فقط زمانی میتوانید بگویید سرمایه گذاری شما اطمینان بخش بوده است که این بازده های مازاد صرفا بهدلیل هوشمندی شما و نه بهخاطر ریسک زیاد به دست آمده باشند. ساده تر بگوییم، هرچه نسبت شارپ یک سبد بالاتر باشد، عملکرد بهتری در تعدیل ریسک خواهد داشت. اگر نسبت شارپ منفی شود، دو حالت وجود دارد: یا نرخ بهره بدون ریسک بیشتر از بازده سبد سهام بوده است یا کلا بازده سبد منفی بوده است. هر کدام از این دو حالت که باشد فرقی نمیکند، از نسبت شارپ منفی نمیتوان معنای خاصی دریافت.
نسبت های سورتینو و ترینور
نسبت شارپ به دو شاخه مختلف تقسیم میشود که هر دو بسیار مفید هستند. یکی از آنها نسبت سورتینو (Sortino) و دیگری نسبت ترینور (Treynor) است.
سورتینو سود سبد سهام را بهازای ریسک منفی تعیین میکند، اما با ترینور میتوان مقدار کل بازده مازاد را بهازای هر واحد ریسک که سبد سهام میتواند بپذیرد به دست آورد.
برخلاف نسبت شارپ که کل ریسک مطلوب و نامطلوب سرمایهگذاری را در نظر میگیرد، سورتینو فقط با ریسک نامطلوب سروکار دارد. سورتینو اثراتی را که حرکات قیمتی رو به بالا (مثبت) روی انحراف معیار میگذارند حذف میکند. به همین دلیل، فقط روی توزیع سود کمتر از سود هدف (حرکات رو به پایین) متمرکز است.
برای محاسبه نسبت سورتینو، در صورت کسر فرمول، نرخ بهره بدون ریسک را از سود موردانتظار کم میکنیم و سپس حاصل را بر انحراف معیار بازده منفی دارایی تقسیم میکنیم.
با توجه به فرمول، سود سبد سهام بهشکل قابلتوجهی کمتر از سودی که انتظار داریم میشود. چرا؟ چون سود موردانتظار را از مقدار سود سبد سهام کم کردهایم.
نسبت ترینور، از ضریب بتا یا همبستگی سبد سهام با کل بازار استفاده میکند. نسبت ترینور مشخص میکند که آیا سرمایهگذار در حال سود کردن است یا نه. مخصوصا اگر قرار است ریسک بیشتری را علاوه بر ریسک ذاتی بازار بپذیرد.
رابطه نسبت شارپ با ارزهای دیجیتال
اگر با معاملهگری ارزهای دیجیتال آشنا هستید، حتما میدانید که ریسک و نوسان زیادی در این بازار وجود دارد. به همین دلیل تعیین اینکه چه مقدار ریسک میتوانید بپذیرید، در تصمیمات و انتخاب راهبردهای معاملههایتان نقشی اساسی خواهد داشت. با توجه به اینکه نسبت شارپ ابزاری سودمند برای بررسی بازده با ریسک تعدیلشده است، بیشتر معاملهگران ارزهای دیجیتال از آن استفاده میکنند. آنها با این ابزار میتوانند درک بسیار بهتری از میزان ریسکی که باید بپذیرند داشته باشند.
به جز کوینهایی مانند بیت کوین و اتریوم که ارزش بازار بالایی دارند و بهطور نسبی باثباتتر از سایر ارزها هستند، تعداد بسیار زیادی از ارزهای دیجیتال را باید پرریسک قلمداد کرد. در واقع، بسیاری از ارزهای دیجیتال جدیدتر، فاقد ثباتی هستند که بیت کوین و اتریوم دارند؛ آن هم به این دلیل که بازار این ارزها نقدشوندگی کمتری دارد. این امر درباره ارزهای دیجیتالی مانند زیرواکس (0x)، اومیسهگو (OmiseGo)، نئو و دش هم صادق است. نسبت شارپ نمیتواند این بیثباتی را برطرف کند، اما میتواند بینشی از قیمت آینده آنها به ما بدهد؛ با اینکه کاملا غیرقابل پیشبینی هستند.
معامله ارزهای دیجیتال
وقتی پای مفهوم نسبت ریسک معامله ارزهای دیجیتال به میان میآید، فقط یک نرخ بازده بدون ریسک داریم. آن هم این است که ارزهای دیجیتال خودتان را بهمنظور تأمین نقدینگیِ یک صرافی، به آن بسپارید. سودی که سالانه از این کار نصیبتان میشود، بهطور متوسط ۱% از مبلغ موردنظر و در قالب همان ارز دیجیتالی است که به صرافی سپردهاید.
برای نمونه، فرض کنیم ارز دیجیتالی که به صرافی سپردهاید، لایت کوین است. در این مورد بخصوص، بهطور متوسط ۱% سود از سپردن این لایت کوینها به صرافی دریافت خواهید کرد. اما حتی سپردن ارزهای دیجیتال به یک صرافی هم نمیتواند به طور کامل «بدون ریسک» باشد. چرا؟ چون همیشه خطر هک شدن یا مسدود شدن حسابتان در صرافی به هر دلیلی وجود دارد.
تعداد بسیار زیادی از صرافیهای ارز دیجیتال، به معاملهگران اجازه دسترسی به ایپیآیها (APIs- رابطهای برنامهنویسی برنامههای کاربردی) را میدهند. بنابراین معاملهگران میتوانند از نسبت شارپ (ترجیحا در دورههای زمانی کوتاه) برای محاسبه نسبت ریسک- پاداش مربوط به یک معامله خاص استفاده کنند.
در دورههای زمانی کوتاه، نسبت شارپ میتواند بهعنوان یک ابزار مدیریت ریسک عمل کند. برای مفهوم نسبت ریسک مثال، با کمک نسبت شارپ میتوانید تعیین کنید که یک معامله خودکار باید انجام شود یا نه. اگر امکان ادغام این نسبت بهعنوان بخشی از یک الگوریتم معاملاتی وجود داشته باشد، عالی است. این کار اطمینان میدهد که خودکارسازی معامله ارز دیجیتال، در کنار سایر سیاستهای مدیریت ریسک معاملهگران لحاظ شده است.
فراموش نکنید که استفاده از نسبت شارپ بهمعنای آن نیست که همه چیز بیعیب و نقص پیش خواهد رفت. دلیلش این است که طبق نظریه قوی سیاه، نمیتوان به دقت همه رویدادهای بازار را پیشبینی کرد. مخصوصا در معاملات ارز دیجیتال، پیشبینی بازار کاری بس دشوار است.
محدودیت هایی که نسبت شارپ دارد
اگر یادتان باشد، اشارهای کوتاه به محدودیت اصلی این نسبت داشتیم و گفتیم که در فرمول نسبت شارپ، باید فرض را بر این قرار داد که سرمایهگذاریها توزیع سود نرمال دارند. بنابراین، این نسبت برای آن دسته از سرمایهگذاریهایی که توزیع سودشان نرمال نیست به خوبی کار نمیکند و باید بررسیهای بیشتری درباره آنها انجام دهیم.
نسبت شارپ از انحراف معیار بازده در مخرج کسر بهجای ریسک کل سبد سهام استفاده میکند. فرض اساسی این است که بازدهها توزیع نرمال دارند. توزیع نرمال دادهها تا حد زیادی مشابه انداختن یک جفت تاس است. میدانیم که در طی پرتابهای مختلف، بیشترین احتمال به ظاهر شدن عدد ۷ تعلق دارد. از سوی دیگر، احتمال ظاهر شدن اعداد ۲ و ۱۲ از همه کمتر است؛ چرا که برای هر دوی آنها فقط یک حالت وجود دارد (برای ۲، هر دو تاس باید ۱ بیاید و برای ۱۲، هر دو تاس باید ۶ بیاید).
با این حال، در بازارهای مالی معمولا بازده از حد میانگین فاصله دارد. به این دلیل که سقوط و صعود غیرقابل پیشبینی زیادی در قیمتها اتفاق میافتد. علاوه بر آن، در انحراف معیار، فرض بر این است که حرکات قیمتی در هر دو جهت به یک اندازه ریسکی هستند، چیزی که ممکن است در عمل اتفاق نیفتد.
دستکاری نسبت شارپ بهمنظور مدیریت سبد سهام و بهبود تاریخچه بازدههای تعدیل شده از نظر ریسک، کار آسانی است. برای این کار، کافی است فواصل اندازه گیری بازده را افزایش دهید تا ارزیابی دقیقتری به دست آورید که چندان تحت تأثیر نوسانات قرار نگرفته باشد. برای مثال، انحراف معیار سالانه بازده روزانه، از انحراف معیار سالانه بازده هفتگی و آن هم به نوبه خود از انحراف معیار سالانه بازده ماهانه، به شکل قابل توجهی بیشتر است.
روش دیگری هم برای شناسایی داده هایی که بر بازده تعدیل شده از نظر ریسک تأثیر میگذارند و احتمال دارد اطلاعات درست مربوط به آن را تحریف کنند، وجود دارد. در این روش کافی است برای تجزیه و تحلیل بهترین نسبت شارپ احتمالی، دوره های زمانی خاصی را در نظر بگیریم.
نتیجه گیری
اگر میخواهید بهترین سرمایه گذاری ها را برای سبدتان انتخاب کنید، باید ارزیابی ریسک و پاداش را همزمان با هم انجام دهید. در حقیقت، این همان نکته اصلی است که نظریه سبد مدرن ارائه میکند. وقتی پای ریسک به میان می آید، این انحراف معیار یا واریانس است که پاداش (سود) سرمایه گذاران را کاهش میدهد. بنابراین در هر تصمیمی که برای سرمایه گذاری میگیرید، در کنار سود، باید ریسک ها را هم بررسی کنید.
به یاد داشته باشید که نسبت شارپ، اطلاعات چندان ارزشمندی را درباره حرکات قیمتی و پیش بینی آنها ارائه نمی دهد. در واقع این نسبت را باید به عنوان نوعی ابزار پشتیبان بهمنظور ارزیابی ریسک/ بازده در یک سبد در نظر بگیرید. این موضوعِ مهمی است که همه افراد حاضر در بازار ارزهای دیجیتال باید به آن توجه کنند، زیرا اغلب در این بازار با نوسانات پیش بینی نشده رو به رو خواهند شد.
در مجموع، نسبت شارپ ابزاری فوق العاده برای کمک به شما در یافتن و انتخاب بهترین سرمایه گذاری با بالاترین بازده ممکن است و همزمان ریسک ها را هم در نظر میگیرد.
نسبت ریسک به پاداش چیست و چگونه از آن استفاده کنیم؟!
نسبت ریسک به پاداش به شما می گوید که برای چه مقدار پاداش بالقوه ریسک می کنید.
تریدرها و سرمایه گذاران خوب موقعیتهای خود را با دقت زیاد انتخاب می کنند. آنها به دنبال بالاترین صعود بالقوه با کمترین ضرر بالقوه هستند.
چه یک معامله گر روزانه باشید چه یک معامله گر سوینگ ، چند مفهوم اساسی در مورد ریسک وجود دارد که باید آنها را درک کنید. اینها اساس درک شما از بازار را تشکیل می دهند و پایه ای برای هدایت فعالیتهای تجاری و تصمیمات سرمایه گذاری به شما می دهند. در غیر این صورت ، شما قادر به محافظت و رشد سرمایه خود نخواهید بود.
نسبت ریسک به پاداش چیست؟
نسبت ریسک به پاداش، محاسبه می کند که یک معامله گر برای چه میزان پاداش بالقوه ریسک می کند. به عبارت دیگر ، این نشان می دهد که پاداش احتمالی هر دلار که شما در یک سرمایه گذاری به خطر می اندازید چیست.
محاسبه به خودی خود بسیار ساده است. شما حداکثر ریسک خود را بر سود خالص هدف خود تقسیم می کنید. اگر می خواهید ریسک خود را به درستی مدیریت کنید این امر بسیار مهم است.معامله گران حرفه ای قبل از ورود به معاملات تجاری حد سود و ضرر خود را تعیین می کنند
اکنون اهداف ورود و خروج خود را بدست آورده اید ، به این معنی که می توانید نسبت ریسک به پاداش خود را محاسبه کنید. این کار را با تقسیم ریسک بالقوه خود بر پاداش احتمالی انجام می دهید. هرچه نسبت پایین تر باشد ، پاداش بالقوه بیشتری برای “واحد” ریسک دریافت می کنید. بیایید ببینیم که چگونه در عمل کار می کند.
نحوه محاسبه نسبت ریسک به پاداش
بیایید بگوییم که شما می خواهید با یک موقعیت لانگ در بیت کوین وارد شوید. شما تجزیه و تحلیل خود را انجام می دهید و تعیین می کنید که سود شما 15٪ از قیمت ورودی شما خواهد بود. در عین حال ، شما سوال زیر را نیز مطرح می کنیدکه حدد ضرر شما چه حدی میتواند باشد. شما باید دستور توقف ضرر خود را تعیین کنید. در این حالت ، شما تصمیم می گیرید که نقطه خروج شما 5٪ ضرر از نقطه ورود شما باشد.
شاخص های تجزیه و تحلیل فنی می تواند بسیار مفید باشد.
بنابراین ، هدف سود ما 15٪ و ضرر بالقوه ما 5٪ است. نسبت ریسک به پاداش ما چقدر است؟ 5/15 = 1: 3 = 0.33 است. به اندازه کافی ساده این بدان معناست که برای هر واحد ریسک ، ما بالقوه سه برابر پاداش می گیریم. به عبارت دیگر ، به ازای هر دلار ریسک پذیرفتن ، ممکن است سه برابر سود داشته باشیم.
برای کاهش نسبت می توانیم توقف ضرر خود را به ورودی خود نزدیک کنیم. با این حال ، همانطور که گفتیم ، نقاط ورود و خروج نباید براساس اعداد دلخواه محاسبه شوند. آنها باید براساس تجزیه و تحلیل ما محاسبه شوند.
نسبت پاداش مفهوم نسبت ریسک به ریسک
شایان ذکر است که بسیاری از معامله گران این محاسبه را برعکس انجام می دهند و در عوض نسبت پاداش به ریسک را محاسبه می کنند. چرا؟ خوب ، این فقط یک موضوع ترجیحی است. درک برخی از این روش آسانتر است. محاسبه دقیقاً برعکس فرمول نسبت ریسک به پاداش است. به همین ترتیب ، نسبت پاداش به ریسک ما در مثال بالا 15/5 = 3 خواهد بود.
بسیاری از معامله گران به دنبال راه اندازی تربد در جایی هستند که سود بیشتری نسبت به ضرر خود دارند.
آنچه در اینجا مهم است نرخ برد شما است. نرخ برد شما تعداد معاملات برنده شما بر تعداد معاملات بازنده تقسیم می شود. به عنوان مثال ، اگر نرخ برد 60٪ دارید ، در 60٪ از معاملات خود سود کسب می کنید (به طور متوسط). بیایید ببینیم چگونه می توانید از این مورد در مدیریت ریسک خود استفاده کنید.
حتی در این صورت ، برخی از معامله گران با نرخ برنده بسیار کم می توانند سودآوری بالایی داشته باشند. چرا؟ زیرا نسبت ریسک به پاداش در تنظیمات تجاری انفرادی آنها برای آن مناسب است. اگر آنها فقط تنظیمات خود را با نسبت ریسک به پاداش 1:10 انجام دهند ، می توانند 9 معامله متوالی را از دست بدهند و در یک معامله همچنان تسویه حساب شوند. اینگونه محاسبه ریسک در مقابل پاداش می تواند قدرتمند باشد.
سخنان پایانی
ما بررسی کرده ایم که نسبت ریسک به پاداش چیست و چگونه معامله گران می توانند آن را در برنامه های سرمایه گذاری خود بگنجانند. محاسبه نسبت ریسک به پاداش در مورد مشخصات ریسک هر استراتژی مدیریت پول ضروری است.
آنچه که در هنگام خطر نیز قابل توجه است ، با مستند کردن معاملات خود ، می توانید تصویر دقیق تری از عملکرد استراتژی های خود بدست آورید. علاوه بر این ، به طور بالقوه می توانید آنها را با محیط های مختلف بازار تطبیق دهید
روش استفاده از نسبت ریسک به ریوارد (risk/reward) در معامله
معاملهگران در بازارهای مالی از نسبت ریسک/پاداش برای ارزیابی پتانسیل سود یک معامله نسبت به پتانسیل ضرر آن استفاده میکنند.
برای دستیابی به ریسک و پاداش یک معامله، پتانسیل ریسک و سود یک معامله باید توسط معاملهگر تعریف شود.
- ریسک با استفاده از یک حد ضرر (stop loss) تعیین میشود. مقدار ریسک معامله، قیمت بین نقطه ورود معامله و دستور حد ضرر آن است.
- حدسود (profit target) برای تعیین نقطه خروج به کار گرفته میشود. در صورتیکه معامله در جهت مطلوب حرکت کند، سود بالقوه برای معامله فاصله بین قیمت ورود و حد سود است.
اگر یک معاملهگر سهامی را در 260 تومان بخرد و حدضرر 230 تومان و حدسود 340 تومان برای آن قرار دهد، ریسک این معامله به ازای هرسهم 30 تومان و پتانسیل سود آن 80 تومان است.
سپس ریسک با سود مقایسه میشود تا نسبت ریسک به ریوارد به دست آید:
0.375 = 80 / 30 = پاداش/ریسک
اگر این نسبت بزرگتر از 1.0 باشد، ریسک معامله بزرگتر از پتانسیل کسب سود در معامله خواهد بود و معامله منطقی نیست. اگر نسبت کوچکتر از 1.0 باشد، پتانسیل سود در این معامله، بیشتر از ریسک خواهد بود و یک معامله مناسب تلقی میشود.
نگاهی دقیقتر به نسبت ریسک/پاداش
در کل، به نظر میرسد معاملاتی که نسبتهایی با ریسک پایین 0.1 و 0.2 دارند بهتر هستند. با این حال، لزوما اینگونه نیست.
معامله گران همچنین باید احتمال رسیدن قیمت به حدسود (قبل از اینکه قیمت به حدضرر برسد) را در نظر بگیرند.
شما میتوانید با قرار دادن حدسود خود در نقطهای دورتر از نقطه ورود، هر معاملهای را جذابتر جلوه دهید. اما چقدر امکان دارد بازار، پیش از رسیدن به سطح حد ضرر به آن هدف بزرگ برسد؟
بنابراین، بین نسبت ریسک به سود معاملات و احتمال رسیدن قیمت به حدسود باید تعادل برقرار شود. به عبارتی دیگر ممکن است نسبت ریسک به سود یک معامله مناسب باشد ولی وقتی بطور منطقی بررسی کنید، متوجه شوید احتمال اینکه قیمت به حدسود شما برسد پایین است. پس این نکته را باید در نظر بگیرید.
بیشتر معاملهگران کوتاهمدت، نسبتهای ریسک/پاداش مناسب را معمولا بین 1.0 و 0.25 قرار میگیرند، با این حال استثنائاتی نیز وجود دارد.
معامله گران کوتاهمدت و بلندمدت و سرمایهگذاران باید از معاملاتی که پتانسیل سود کمتر از میزان ریسک است دوری کنند.
به عنوان مثال ریسک/پاداش بزرگتر از 1.0 مناسب نیست.
نسبت ریسک به پاداش 1.0 به این معناست که دربرابر پتانسیل سودآوری 10 درصدی، احتمال زیان 10 درصدی را به جان خریدهاید.
در بازار همیشه فرصت مطلوب برای معامله یافت میشود و دلیلی برای ریسکپذیری بیشتر به جهت سود کمتر وجود ندارد.
به هنگام محاسبه نسبت ریسک/پاداش برای یک معامله، حد ضرر را طبق استراتژی خود در مکانی منطقی روی نمودار قرار دهید، سپس حد سود را به طور منطقی براساس استراتژی/تحلیل خود تعیین کنید.
سطوح حدضرر و حدسود نباید به صورت تصادفی و شانسی انتخاب شوند.
تنها هنگامی که نقاط حد ضرر و سود هدف تعیین شدند، میتوانید ریسک/پاداش معامله خود را ارزیابی کرده و تصمیم بگیرید که آیا معامله شما ارزش انجام دادن دارد یا خیر.
یک اشتباه رایج این است که معاملهگران نسبت ریسک/پاداش مشخصی در ذهن دارند.
به عنوان مثال، آنها فقط ممکن است بخواهند 5 درصد ریسک کنند تا 20 درصد سود به دست آورند، بنابراین در هر نقطهای که وارد معامله میشوند حدضرر 5 درصدی برای آن تعیین میکنند و حدسود را 20 درصد بالاتر قرار میدهند بدون اینکه تحلیلی انجام داده باشند.
اگرچه این نوع معاملات ممکن است بطور شانسی موفقیتآمیز باشند اما راهی ایدهآل برای انجام معامله نیستند.
برای معامله موثر، یک برنامه معاملاتی داشته باشید که به شما بگوید دقیقا چه موقع و کجا میتوانید وارد یک معامله شوید و هدفها و سطوح حد ضرر خود را باید کجا و تحت چه شرایطی قرار دهید.
سپس قانونی تنظیم کنید مبنی بر اینکه شما تنها باید معاملاتی را انجام دهید که نسبت ریسک/پاداش یک عدد خاص یا کمتر را ایجاد میکنند.
مثلا میتوانید تعیین کنید فقط وارد معاملاتی میشوید که درصد احتمالی سود (به طور واقعبینانه) دوبرابر درصد احتمالی زیان باشد (ریسک به ریوارد 0.5).
یک مثال کاربردی از معامله با ریسک و بازه مناسب
قصد داریم نماد “ثشاهد” را در نقطه کنونی بررسی کنیم که آیا براساس ریسک و ریوارد، نقطه مناسبی برای ورود به معامله است یا نه.
افت احتمالی از محدوده 272 تومان تا 235 تومان (حمایت مهم سهم) معادل حدودا 16 درصد ضرر است.
رشد احتمالی از محدوده 272 تومان تا 290 تومان (مقاومت سهم) معادل حدودا 6 درصد سود است.
رشد و افت احتمالی براساس حمایتها و مقاومتهای سهم مشخص میشود. برخی اندیکاتورها و ابزارهای دیگر مانند فیبوناچی نیز میتوانند برای تشخیص نقاط برگشتی احتمالی کمک کنند.
بنابراین در نقطه کنونی به خاطر اینکه پتانسیل زیان از سود بیشتر است، ورود به معامله یک تصمیم مناسب نیست.
مثال دوم: شتران
رشد احتمالی از محدوده 610 تومان تا 660 تومان (مقاومت سهم) معادل حدود 8 درصد سود است.
افت احتمالی از محدوده 610 تومان تا 560 تومان (حمایت سهم) معادل حدودا 8 درصد ضرر است.
در این معامله نسبت ریسک به ریوارد تقریبا 1.0 میشود، به این معنی که پتانسیل سود و زیان تقریبا به یک مقدار است.
برخی از معاملهگران ترجیح میدهند وارد این معاملات نشوند ولی علاوه بر ریسک و ریوارد، باید احتمال رسیدن قیمت به حدسود بیشتر از احتمال رسیدن قیمت به حدضرر باشد. برای تشخیص این موضوع میتوان روند شاخص صنعت موردنظر را بررسی کرد که در چه نقطهای قرار دارد.
سخن آخر در مورد نسبت ریسک/پاداش
بطور کلی بهتر است معاملاتی انجام شوند که نسبتهای ریسک/پاداش کمتری دارند، زیرا به این معنی است که پتانسیل سود بر ریسک برتری دارد.
با این حال، نیازی نیست نسبت ریسک/پاداش در رقمهای خیلی کم باشد تا یک معامله را مناسب بدانید.
هر نسبتی پایینتر از 1.0 احتمالا نتایج بهتری نسبت به انجام معامله با نسبت ریسک/پاداش بیشتر از 1.0 مفهوم نسبت ریسک ایجاد میکند.
نسبت ریسک/پاداش اغلب در ترکیب با سایر نسبتهای مدیریت ریسک، مانند نسبت برد/باخت (win/loss ratio) که تعداد معاملات برنده را با تعداد معاملات بازنده مقایسه میکند، و همچنین با درصد سر به سر (break-even percentage) که تعداد معاملات برندهای که برای سر به سر شدن لازم است را ارائه میدهد مورد استفاده قرار میگیرد.
شما چه نکتهی دیگری در مورد نسبت ریسک به پاداش میدانید؟ آنرا در بخش نظرات بنویسید تا سایرین از آن استفاده کنند.
قصد شروع سرمایهگذاری در بورس را دارید؟ اولین قدم این است که افتتاح حساب رایگان را در یکی از کارگزاریها انجام دهید:
برای سرمایهگذاری و معامله موفق، نیاز به آموزش دارید. خدمات آموزشی زیر از طریق کارگزاری آگاه ارائه میشود:
دیدگاه شما